شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شهر عشق - آدم سالم چه کسی است؟

دانش آنتروپولوژی چیست؟ یعنی مردم شناسی

روان شناسی آنتروپولوژی (مردم شناسی)با مثال عینی

آدم سالم کیست؟

آدمیه که با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستیز نیست، نتیجتاً حضورش به آدم انرژى میده!

بیشتر از اینکه انتقادگر باشه،مشوقه!

بیشتر از اینکه منفى باشه، مثبته!

بیشتر از اینکه متکبر باشه، متواضعه!

بیشتر از اینکه بخواد خودنمایى کنه، دوست داره در یک فضاى اشتراکى، دیگرانو ببینه و همینطور خودش دیده بشه!

با آدم سالم،شما بهترین بخش وجودتون بیرون میاد، یعنى از آن دسته آدمهایى نیستند که شما آماده میشید که باهاشون کشتى بگیرین!

آدم سالم زیباییهارو میبینه و به زبون میاره!

آدم سالم خوش خلق هستش، مزاح و طنز خوبى داره!

آدم سالم همونى هست که میبینى، فى البداهه است!

خلاقیت داره، برخوردش محترمانه است، حرمت شما حفظ میشه، میتونید به او اعتماد کنید، احساس امنیت کنید!

آدم سالم کنترل نیاز نداره، تحقیر نیاز نداره، تسلط نیاز نداره!

آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو میده که در حقیقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از اونى که هستى میبینى!

انشا الله توی سال جدید همینگونه باشیم.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

شهر عشق - تقدیم به نازنین پدرم


فروغ فرخزاد میگه:
چقدر هفتاد ٬ هشتاد سال کم است برای دیدن تمام دنیا!!!
برای بودن با تمام مردم دنیا!!!
چقدر حیف است که من میمیرم و غواصی در عمق#اقیانوسها را تجربه نمیکنم!!!
میمیرم و حداقل یکبار زمین را از روی کره ماه نمیبینم!!
و دلم میخواست یکبار هم که شده از ارتفاعی بلند پرواز میکردم!!
دلم میخواستهایْ منْ زیادند٬
#بلندند٫
#طولانیاند٫
اما مهمترین#دلممیخواست های من این است که:
#انسانباشم٬ انسان بمانم و انسان محشور شوم!!!
چقدر وقت کم است تا وقت دارم باید مهر بورزم ٫ وقت کم است باید خوب باشم!!!
#مهربانباشم!!!
و دوست بدارم همهٔ زیبایی ها را!!!
می گویند: انسان های خوب به بهشت می روند٫ اما من میگویم٫ انسان خوب هر جا که باشد٫ آنجا بهشت است.     

جمله آخر این شعر تقدیم به تو نازنین

بابا جونم با رفتن تو از کنار من بهشت برای من یکی که تمام شد لحظه لحظه بهت فکر میکنم همش به امید آنکه زودتر ببینم دعا می کنم            

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

شهر عشق - یادداشت جناب علی اکبر مشکانی بزرگ و گرانقدر برای پدرم فرمودند برای دوستانشان بیان میکنمایشان با تواضعی که همیشه دارند سخنانی را برای دوستشان نوشتند که مایل بودم برای سایر دوستان بنویسم:

پدر دریا بود و ما قطره او در معرفت یگانه و در رفاقت بیکرانه بود مصاحبت و مجالست با او خستگی را از تن و غم و اندوه را از جان می زدود او خوب، خوب، خوب  بود او بی هیچ مجیز کم نظیر بود روحش شاد

جناب مشکانی برادر خوب

جملات زیبای همیشگیتان که ناشی از تواضع و محبت جنابعالی است تسکین الام  همیشگی ما می باشد از لطف همیشگی شما ممنونم

سعادت نداشتم در دورانی که ایشان در قید حیات بودند با دوستان ایشان آشنا بشوم اما الان متوجه شدم چرا والده می گفتند همه ی دنیای پدرت دوستانش بوده حق با مادرم بود

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

- مختصر بیوگرافی آقای محمدرضا ایزی

(بسم الله النّور )»

در مقامِ پاس داشت و گرامی داشتِ چهلمین روز درگذشتمعلّـــم، دوست و رفیق شفیق مان، شادروان( آقا رضــا ایــزی ). 

می‌خواهید بدانید مرگ چیست؟  شاید به قول سهراب سپهری:«مرگ پایان کبوتـر نیست»! پس ما کبوترانی هستیم بر آستان جانان. البته، اگر پرواز را بشناسیم؛

چرا که، به قول استاد حسین شنوایی: نه این که:«پـــــرواز از چـــاهی تــــا چـــاهی» باشد.

حالا، به ( آقا رضا ایزی )  بیندیشیم و به بعد از رفتنش فکر کنیم و ببینیم گفته ها و شنیده ها در باره ی او چیست؟ و او را چگونه رقم می‌زنند؟!

ببینیم ( اکبر خویشاوندی)، شاگرد دیروز و هم رزم امروزش، چگونه  بعد از رفتنِ  ( آقا رضا ایزی )،  وی را تعبیر  و تفسیر می کند:      مگر می توان خنده را خاک کرد           مگر می توان . . . .

ببینیم ( محمّد علی فتّاحی) در عین غم زدگی در فراغِ ( آقا رضا ایزی )، یارِ دیرین و هم دَمش، بر سَرِ مزارش، وقتی اَشک‌هایش را می‌رُوبد، با لَبانی لَرزان چه می‌گوید:

« بیایید از خاطراتش بگوییم و بخندیم که رضــا به گریه رضــا نبود.»

ببینیم (علی اکبر مشکانی) در فراغ رضا ایزی به هنگام تشییع و خاکسپاریِ آن بزرگوار چه می گوید، همو که هنوز به انتظار دیدنش سر در گریبان دارد:

« من تنها دفعه ای بود که آقا رضا را می دیدم و سکوتش را حس می کردم.

ولی جالب این که، همه جا، بین همه، فریاد رضا رضا می شنیدم و گویی باز پُر هیاهوتر، زنده تر و بیدارتر از همیشه بود و  برهمگان ناظر و حاضر.»

و (فرزندش) اینگونه از پدر می گوید:               هر از گاهی که صحبت از درس و دانشگاه و دانشجویانم می شد، پدر می فرمود:

«باباجان، هر وقت تو را می بینم که درس می دهی  و از مشق و کتاب و دانشجویانت می گویی، عشق می کنم بابا، عشق.»

 

و حال از  برخی ویژگی های انسانی یک انسان می گویم و شما بزرگواران آن ها را با روحیّات، خلق و خوی، مَنش، رَفتار، باور و . . . ( آقا رضا ایزی )، به قیاس دَرآورید.

-                  دغدغه ی انسانیّت و انسان بودن، دغدغه ی میهن، دغدغه ی آموزش فرزندانِ ایران زمین، دغدغه ی آینده ی بچّه های روستا، دغدغه ی دیر آمدن سرویس و دیر حاضر شدن در کلاسِ درس، دغدغه ی فَقـر مردم، دغدغه ی سبـزوار، دغدغه ی  ایـزی و مردم خوب آن، دغدغه از دغدغه ی همسر، دغدغه ی جهلِ مردم، دغدغه ی غمِ مردم، دغدغه ی حِجرِ مردم، دغدغه ی گرفتاری مردم، دغدغه ی مسافر و عابری پیاده و سرگردان در حاشیه ی خیابان، دغدغه ی یک مریض، دغدغه ی حیف شدن ها، دغدغه ی فــراغ ها، دغدغه ی کوتاهی کردن ها، دغدغه ی کدورت، دغدغه ی پشیمانی، دغدغه ی بسته بودن مغازه ی رفیق و نگرانی ها و . . .

 

و بیایید از ذوق های یک انسان بگوییم و آن ها را با ( آقا رضا ایزی ) قیاس کنیم و هم به او و نیز به خویشتن خویش نمره بدهیم و ببینیم بر کدام سکو ایستاده ایم:

-                  ذوقِ از سلامتیِ دوست و دشمن، ذوقِ از دیدن یک رنگیِ دل ها، ذوق از سعادت و نیک بختیِ مردم، ذوق از دیدنِ یک لقمه ی حلال، دیدنِ انسانی وارسته از تعلقات دنیوی، دیدن یک کتاب خوب، دیدن یک دانشور، دیدن یک دانش آموز، ذوق از شنیدن یک سؤال، ذوق از دیدن یک معادله ی چند مجهولی و حل کردن آن، آبادانی ایران، خیرخواهی نوع بشر، یادگیری فرزندان، گره گشایی از کارِ مردم، خنداندنِ مردم، تواضع در برابر مردم، کوچک و کم تر دیدن خویش و بزرگ نماییِ مردم، وقفِ مردم بودن، ذوق از صلح و آزادی دیدن، مسیر زندگی به خیر و خیرخواهی مردم عوض کردن، مردم را از خویش و خانواده ی خویش عزیزتر داشتن، عزّت و آبروداری دیدن، عدالت دیدن، ذوق از استشمامِ آزادی، ذوق از نبوغِ مردم ، برای اهل بیت عصمت و طهارت (س) خدمت کردن، ذوق از ذکر یا حسین یا حسین گفتن و شنیدن، قلم و دفتر دیدن، به محفلِ دوستان وارد شدن، خوشیِ مردم دیدن و با مردم و برای مردم بودن، حدیث و روایت به عشق و از کلام مولا علی (ع) گفتن،  ذوقِ از تخته سیاه دیدن و گَردِ گچ خوردن، رفیق دیدن و به عشق رفاقت زندگی کردن، ذوق از حضور در دفتر مدرسه، انگشت آمادگی دانش آموز را بالا دیدن برای پاسخ گرفتن، به ساعت نگاه کردن و به موقع حاضر بودن، ذوق از پایِ سفره یِ عقد حاضر شدن و شاهد بودن، با خدا راز و نیاز کردن به عشقِ مردم و برای مردم خواستن، وساطت کردن و آرامش دادن،  ذوق از دیدن فرزندان و نوه ها و خانواده و گرفتن لیست خرید از خانم خانه به عشق دور هم بودن و  سفره انداختن، سر هر کوی و برزن با مردم گفتن و عشق کردن، ساده زیستن و درویش بودن، گناه ناکرده به گردن گرفتن و ختم گلایه ورزی نمودن، ادب داشتن و احترام گذاردن،سر بر آستانِ جانان ساییدن و بیدار بودن، معلم بودن و معلّم بودن و معلّم بودن و دانش آموز شدن و . . .    و آن چه باورِ این حقیر از شادروان ( آقا رضا ایزی ) هست و خواهد بود:

آقا رضا ایزی، یک دیوانِ غزل و یک مثنویِ معنوی  از معرفت بود؛ معرفتی به عمقِ عشق و به ارتفاعِ ایمان.

آقا رضا ایزی، معادله ای بود حل شده، که هیچ جای مجهولی برای دوست داشتن،عشق ورزیدن و انسان بودن باقی نگداشته بود.

آقا رضا ایزی، فقط «آقا رضا» بود؛ از کوچه پس کوچه های خاکی ایزی گرفته، تا بیکرانه های دل مردم این سامان.

راستی، پس از مرگ بر من و ما چه رقم خواهند زد؟!

به فرموده ی (حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی) بدانیـــم:

                   جَهـان یادگار است و ما رَفتنی                     به گیتـی نَماند به جُـز مَردمـی.

 

کم ترین شاگرد مکتب عشق و معرفت و اخلاق  آقا رضا ایزی عزیزمان. سید جواد جوادیان

   جمعی از دوستان :. سبـــزوار  01/06/1393 خورشیدی.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

 

 

 

بدون شک بزرگواران این چنین بودند.
شادروان آقا رضا ایزی همیشه هر مثالی را که کمی به جمع یا دیگران بر می خورد و افراد تاب تحمل پند و نصیحت را نداشتند به خود نسبت می دادند و خود را در مثال مربوط نقش منفی می نمود.
این بزرگی همواره در ذهن و خاطره و در ادبیات رفتاری و گفتاری شاگرادان آقا رضا انشا الله همیشه باقی خواهد ماند.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

شهر عشق - تقدیم به تمام کسانی که روز پدر از دیدن صورت زیبای پدر محروم هستنداین شعر را بابا جون دختر کوچولوت سوسن برات نوشته :

تقدیم به پدرم
قلمم راست بایست!
واژه ها ...گوش به فرمان قلم!
همگی نظم بگیرید
مودب باشید!
صاحب شعر عزیزی است به نام «پدر»
امشب از شعر پرم،کو قلم و دفتر من؟!
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
تک و تنها و غریبم!
تو کجایی پدر...؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما پدر..
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...
پدر ای یاد تو آرامش من...!
امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!
جانِ من زود بیا
بغلم کن پدر...!
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...
گفته بودی: دخترم! عاشق اشعار تو ام
ای به قربان تو فرزند..بیا دلتنگم
آنقَدَر شعر برای تو بخوانم که نگو...
پدرم..پدر خوبم
به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار...
تو که باشی پدر!
دست و دلباز ترین شاعر این منطقه ام
آنقَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو...
گرچه از دور ولی،دست تو را میبوسم
نه شعار است ،نه حرف!
آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

عیب جویی

شهر عشق - عیب جوییدر بدترین ما آنقدر خوبی هست،و در بهترین ما آنقدر بدی هست،که هیچ یک از ما را شایسته نیستکه از دیگران عیب جویی کنیم


The Best and Worst of Us
There is so much good in the worst of us,
And so much bad in the best of us,
That it ill behoves any of us

To find fault with the rest of us

زندگی به من یاد داد اگر در مورد کسی قضاوت کنیم کائنات تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کنددر تاریکیهمه ما شبیه یکدیگریم

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

شهر عشق - شعرهای مورد علاقه ی پدر

**کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود                        حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست**

**ز کعبه آیموحسرت برم زخوبانی                                      که اززیارت دلهای خسته می آیند**


**دل خوش از آنیم که حج میرویم                                   غافل از آنیم که کج میرویم**

 
کعبه به دیدار خدا میرویم                                   او که همینجاست کجا میرویم

                                           حج بخدا جز به دل پاک نیست                     
شستن غم از دل غمناک نیست

دین که به تسبیح و سر وریش نیست       هرکه علی گفت که درویش نیست

                                      صبح به صبح در پی مکر و فریب                
شب همه شب گریه و امن یجیب

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

شهر عشق - نسبت به بندگانش بیناستو لو یواخذ الله الناس بما کسبوا ما ترک على ظهرها من دابة و لکن یؤ خرهم الى اءجل مسمى فاذا جاء اءجلهم فان الله کان بعباده بصیرا(45)

ترجمه :

45 - هر گاه خداوند مردم را به کارهائى که انجام داده اند مجازات کند جنبنده اى را بر پشت زمین باقى نخواهد گذاشت !

ولى (به لطفش ) آنها را تا سر آمد معینى تاخیر مى اندازد (و مهلت میدهد تا خود را اصلاح کنند) اما هنگامى که اجل آنها فرا رسد، (خداوند هر کس را به مقتضاى عملش جزا میدهد) که او نسبت به بندگانش بیناست (و از اعمال و نیات همه آگاه است )

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

شهر عشق - ارسال خاطرات دوستان و اقوام با پدربزرگواران ، سروران گرانقدر لطفا خاطرات و دل نوشته های خود را که با پدرم داشته اید لطفا برای من بفرستید

سپاسگزارم

  • نادیا ایزی