اهل معنی را تماشا مانع جمعیت است
حلقه چشمی که شد حیران، کمند وحدت است
عالم بی انقلابی هست اگر زیر فلک
پیش ارباب نظر دارالامان حیرت است
از پریشان گردی نظاره دل صد پاره است
جمع چون گردد نگه، شیرازه جمعیت است
گوشه گیری می کند روشن دل تاریک را
حاصل بیهوده گردی ها غبار کلفت است
در شکارستان دنیا آنچه می باید گفت
شاهباز دیده روشندلان را، عبرت است
حلقه دامی که باشد خوردن دل دانه اش
پیش ارباب بصیرت حلقه جمعیت است
نعمتی کز شکر عاجز می کند گفتار را
در جهان آفرینش، صحت و امنیت است
صائب تبریزی