شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۴۶ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از راست به چپ ردیف پشتی : حاج آقا کاملی مدیر عامل جامعه معلولین سامان سبزوار و جناب طبیبی کارآفرین برتر و ردیف دوم جناب دکتر امین زارعین می باشند

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

دوست بزرگوارمان آقای دکتر موسی الرضا امین زارعین به این شعر مورد علاقه ی پدرم  اشاره فرمودند ؛ زمانی که پدر این شعر را بارها میخواند که نشان دهنده منائت طبع ایشان بود و توصیه ایشان همیشه به فرزندانش این بود ؛(چورسی به طور سینا ارنی نگفته بگذر که نیرزد این تمنی به جواب لن ترانی  )، جناب امین زارعین به پاسخهای دیگر بر این شعر اشاره داشتند که در ذیل به استحضار می رسانم:

لطفا نظرات خود را  بر این مطلب اعلام فرمایید


 

  قوم بنی اسراییل که بهانه های زیادی می گرفتند وهرروزچیزتازه ای ازخدابوسیله حضرت موسی می خواستند. شرح ماوقع درسوره مبارکه بقره  تااینکه روزی تقاضای دیدارخدا راازایشان نمودند .  حضرت ازانان خواست تاازمیان خودچهل نفرراکه بهترندانتخاب کنندتا به اتفاق به کوه طورجهت رویت شرفیاب شوند.

روزموعودفرارسید.حضرت به تقاضای قوم فرمود رب ارنی (خدایاخودرابمابنمایان)نداامدکه لن ترانی یاموسی(ای موسی هرگزمرانخواهی دید)لن برای نفی ابدوحضرت به اسرارقوم جاره جویی کردوخداونددرکوه تجلی کرد که همگی به رودرافتاده ومردندالاحضرت موسی که غش کرد(س.طه)وحضرت بخاطرکوتاهی قومش ازخدااستغفارکرده ازخداخواست تاآنان را زنده کند که خودشان ماوقع را برای قوم بازگوکنند.وچنین شد

شاعرعارفی گفته است:


چورسی به طورسیناارنی نگفته     بگــذر

که نیـــــرزداین تمنا  به جواب لن  ترانـــی

مرحوم مهدی الهی قمشه ای چنین فرموده

چورسی به طور سینا ارنی بگو و    مگذر

که بیــــــرزد این تمنا به جواب لن ترانـــی

صاحبدلی نیزسروده است

ارنی کسی بکویدکه توراندیده         باشد  

توکه بامنی همیشه چه جواب     لن ترانی

علامه طباطبایی نیزفرموده

سحرآمدم به کویت که ببینمت        نهانی  

ارنی نگفته گفتی دوهزار         لن  ترانی 

و این حقیر نیز در این باب گفته ام :

چورسی به طورسینا ارنی نگفته    مگـذر

که جواب خوشترآید چه تری چه لن ترانی

همچنانکه شیخ اجل سعدی فرموده

اگرکه تیغ زنی به که دیگری         مرحم      

اگر که زهردهی به  که دیگری      تریاک


http://www.moosa-a.blogfa.com

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


 نغمه ی مهر

امروز، برای چندمین مرتبه شعر معروف «قیصر امین پور» را زیر لب زمزمه می‌کنم:

باز آمد بوی ماه مدرسه     بوی بازی‌های راه مدرسه

بوی ماه مهر، ماهِ مهربان     بوی خورشید پگاهِ مدرسه

از میان کوچه‌های خستگی     می‌گریزم در پناه مدرسه

باز می‌بینم زشوق بچه‌ها     اشتیاقی در نگاهِ مدرسه

زنگ تفریح و هیاهوی نشاط     خنده‌های قاه‌قاه مدرسه

باز هم بوی باغ را خواهم شنید     از سرود صبحگاه مدرسه

روز اول لاله‌ای خواهم کشید     سرخ بر تخته سیاه مدرسه

باز آمد بوی ماه مدرسه     بوی بازی‌های راه مدرسه

بوی ماه مهر، ماه مهربان

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰




کودکی در گوشه ای کِز کرده بود ..
آتشی روشن زِ کاغذ کرده بود ..
...
سوزِ سرما بود و کودک بی لباس ..
صورتش سرخ و نگاهش آس و پاس ..
...
صد تَرَک در دستهای کوچکش ..
خط پیری بر جبینِ کودکش ..
...
ضَجّه می زد ناله را در خویشتن ..
دردِ یک صد ساله را در خویشتن ..
...
ابر می بارید و سرما بس عجیب ..
باد هم شلاق می زد نانجیب ..
...
رهگذرها جملگی در کارِ خویش ..
یک به یک گمگشته در افکار خویش ..

...
زین میان یک تَن به کودک خیره بود ..
غصه یِ کودک به جانش چیره بود ..
...
اشک در چشمان مستش حلقه بست ..
بر سرِ کودک کشید از مهر دست ..
...
مثل یک مجنون لباسش را درید ..
اشک ریزان بر تنِ کودک کشید ..
...
کودکِ بی چاره با یک آهِ سرد ..
با صدایی زخمی از چنگالِ درد ..
...
دیده بالا بُرد و با آن مرد گفت ..
از خدا کُت خواستم او هم شِنُفت ..
...
با خدا فامیلِ نزدیکید نیست ؟..
از کنارِ او مرا دیدید نیست ؟..
...
گفت آری بنده یِ اویم رفیق ..
گر چه طاعت را از او کردم دریغ ..
...
خنده بر لبهایِ کودک نقش بست ..
داد بر آن مردِ اشک آلود دست ..
...
گفت می دانستم از انجامِ کار ..
نسبتی دارید با پروردگار ......

  • نادیا ایزی