شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلیدر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


ستایش ناداران، ناتوان ، ریشه در باور ضعف ابدی خویش دارد. شمل را برخی ناداران می پرستیدند. این چنین پرستشی جلوه عمیق ترس بود.
هنگام که برابری با قدرت در توان نباشد، امید برابری با آن هم نباشد، در فرومایگان سازشی درونی رخ می نماید. و این سازش راهی به ستایش می یابد. میدان اگر بیابد، به عشق می انجامد! بسا که پاره ای از فرومایگان مردم، در گذر از نقطه ترس و سپس سازش، به حد ستایش دژخیم خود رسیده اند و تمام عشق های گم کرده خویش را در او جستجو کرده و به _پندار_ یافته اند این هیچ نیست مگر پناه گرفتن در سایه ترس، از ترس. گونه ای گریز از دلهره مداوم، تاب بیم را نیاوردن، فرار از احتمال رویارویی با قدرتی که خود را شکسته محتوم آن می دانی و در جاذبه آن چنان دچار آمده ای که می پنداری هیچ راهی به جز جذب شدن در او نداری. پناه! چه خوی و خصال شایسته ای که بدو نسبت نمی دهی?! او _ قدرت چیره _ برایت بهترین می شود ، زیباترین و پسندیده ترین! آخر جواب خودت را هم باید بدهی! اینجا هم حضور موذی خود ، آرامت نمی گذارد، دست و پا می زند که خود را نجات دهد .
 آخر نمی توانی ببینی که ناروا رفتار می کنی! پس، به چشمه دست می بری. به قدرت جامه زیبا می پوشانی. با خیالت زیب و زینتش می دهی تا پرستش و ستایش به دلت بنشیند. دروغی دلپسند برای خود می سازی.  " شمل مردم دار و جوانمرد است!"

کلیدر_ محمود دولت آبادی _  جلد سوم _ 885 _ 886

  • نادیا ایزی