شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۲۸ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مدیریت کوتوله ها !

مدیریت‌های کوتوله، فرصت‌طلبانی هستند که در هر دگرگونی، تغییر یا انقلاب زاییده می‌شوند و حداقل دو سه دهه حضور جلبکی دارند و بعدها یا می‌میرند و یا با تثبیت نظام‌ها و نیاز جامعه به تحصیلکرده‌ها و متخصصان متعهد از گردونه مدیریتی خارج می‌شوند، اما متأسفانه اثرات آنها تا چند دهه در نظام‌ها باقی می‌ماند.


مدیریت‌کوتوله‌ها برای این‌که رشد کنند، نیاز به شرایط باتلاقی دارند، آنها به شکل معمول در سطح حرکت می‌کنند، زندگی جلبکی را دوست دارند، آنها آویزان هستند، به هر چیزی دست می‌زنند و به هرکاری مشغول می‌شوند، کمی از این، کمی از آن، اهل مطالعه هستند اما خلاصه خوان هستند، به هر غذایی نوک می‌زنند، کمی فلسفه، کمی شعر، کمی قصه، کمی فناوری، کمی سیاست، کمی مدیریت، کمی زبان، کمی حساب و کتاب، کمی دین، کمی روزنامه، کمی... از هر چیز کمی می‌دانند، از هیچ موضوعی رویگردان نیستند، در همه چیز اظهارنظر می‌کنند، حرف بسیار می‌زنند، مدعی دریایی از دانش هستند، البته دریایی به عمق یک سانتی‌متر.
مدیریت‌های کوتوله، سیاست روز را به خوبی می‌شناسند و سرفصل‌های آن را حفظ کرده‌اند، بیرق آنها بر پشت بام خانه‌شان افراشته شده است، وزش باد را حس می‌کنند، شاخک‌های حساسی دارند، میز و مقام راکه چسبیده‌اند، دیگر رها نمی‌کنند، می‌دانند افسارشان را کجا ببندند، در مجالس ختم بزرگان، حضوری چشمگیر دارند، حتی گاهی در صف صاحبان عزا می‌ایستند، تبریک و تهنیت را به موقع ارسال می‌کنند، آنها فرصت‌ها را نمی‌سوزانند، حتی همسر را با شرایط خاص می‌گیرند، برای فرزندان‌شان برنامه‌ریزی مدیریتی دارند، گرفتن عروس یا داماد بهانه خوبی برای رشد و توسعه مدیریت فامیلی است.
مدیریت کوتوله، به‌طور معمول در دوروبر خودش فقط کوتاه‌تر از خودش را انتخاب می‌کند، طاقت دیدن هیچکس را که یک سانتی‌متر از خودش بلندتر باشد، ندارد، اگر یکی دو تا را هم به اجبار تحمل کند برای حفظ موقعیت و ژست‌های آتی است.
مدیریت‌های کوتوله، بله قربان گوی بالاتری‌ها و جلاد پایین‌تری‌ها هستند. شعار را خوب می‌شناسند، از شعور دوری می‌کنند، جزو سینه چاکان استفاده از سهمیه هستند و با استفاده از بورس و ماموریت خارج از کشور برای شما دو سه تا مدرک لیسانس و دکتری رو می‌کنند.
حضور در کلاس را تفریح می‌دانند و برای گرفتن نمره از شیوه‌های مدیریتی! بهره کافی برده‌اند.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

اعتقاد


مرد جوانی که بی دین و ملحد تربیت شده بود برای قهرمانی شیرجه المپیک تمرین می کرد. تنها از راه صحبت های دوست مسیحی پرحرفش تحت تاثیر دین بود و هیچ وقت به موعظه هایش گوش نمی داد ولی اغلب آنها را می شنید.

در شبی مهتابی به استخر سر پوشیده کالجی که در آن تحصیل می کرد رفت.همه چراغ ها خاموش بودند. اما به خاطر اینکه استخر نور گیر خوبی داشت و در آن شب هم ماه می درخشید نور کافی برای تمرین وجود داشت.

مرد جوان به بالا ترین قسمت تخته شیرجه رفت در لبه تخته پشت به استخر ایستاد و دست هایش را باز کرد، سایه اش را بر روی دیوار دید که به شکل صلیب بود.

به جای شیرجه زدن، زانو زد و دعا کرد که خدا بخشی از وجودش شود و به اوکمک کند.مرد جوان وقتی برای شیرجه زدن ایستاد، نگهبانی وارد شد و چراغ ها را روشن کرد. استخر برای تعمیرات آبی نداشت.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

زندگی یک پاداش است نه یک مکافات

فرصتی است کوتاه! تا ببالی

بیابی

بدانی

بیندیشی

بفهمی

 زیبا بنگری...

و در نهایت در خاطره ها بمانی...

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰
nadia iezi, [۱۸.۱۱.۱۵ ۱۹:۳۱]
[Forwarded from nahid]
ترتیل کل قرآن به صورت جزء به جزء با نوای استاد عبدالباسط

جزء اول 1
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/01.mp3

جزء دوم 2
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/02.mp3

جزء سوم 3
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/03.mp3

جزء چهارم 4
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/04.mp3

جزء پنجم 5
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/05.mp3

جزء ششم 6
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/06.mp3

جزء هفتم 7
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/07.mp3

جزء هشتم 8
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/08.mp3

جزء نهم 9
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/09.mp3

جزء دهم 10
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/10.mp3

جزء یازدهم 11
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/11.mp3

جزء دوازدهم 12
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/12.mp3

جزء سیزدهم 13
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/13.mp3

جزء چهاردهم 14
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/14.mp3

جزء پانزدهم 15
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/15.mp3

جزء شانزدهم 16
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/16.mp3

جزء هفدهم 17
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/17.mp3

جزء هجدهم 18
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/18.mp3

جزء نوزدهم 19
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/19.mp3

جزء بیستم 20
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/20.mp3

جزء بیست و یکم 21
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/21.mp3

جزء بیست و دوم 22
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/22.mp3

جزء بیست و سوم 23
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/23.mp3

جزء بیست و چهارم 24
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/24.mp3

جزء بیست و پنجم 25
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/25.mp3

جزء بیست و ششم 26
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/26.mp3

جزء بیست و هفتم 27
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/27.mp3

جزء بیست و هشتم 28
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/28.mp3

جزء بیست و نهم 29
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/29.mp3

جزء سی ام 30
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/30.mp3

به اشتراک بزارید ، تلاش همه کسانی که به هر نحوی در مسیر قرآن گام بر می دارند، و در خدمت کتاب آسمانی هستند، در درگاه حضرت احدیت مأجور و سبب تقرب باشد انشاء الله.
خدا به همه ما توفیق استفاده از قرآن را مرحمت فرماید و ما را با قرآن محشور فرماید .
التماس دعا
  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

استاد فیزیولوژی داشتیم که میگفت :

"دست بیمارهای در حال احتضار را توی دستتان بگیرید!"

میگفت: "جان،از دستها جریان پیدا میکند"!

قبل ترها،همدیگر را میدیدم

بعد تلفن آمد.

دستها همدیگر را گم کردند.

بغل ها هم همینطور.

همه چیز شد صدا.

اما صدا را هنوز میشنیدیم.

حتی صدای نفس مزاحم هایی که فقط فوت میکردند...

بعدتر،اس ام اس آمد.

صدا رفت.

همه چیز شد نوشتن.

ما مینوشتیم.

بوسه را مینوشتیم.

بغل را مینوشتیم.

گاهی هم،همدیگر را "نفس" خطاب میکردیم.

یعنی حتی نفس را هم مینوشتیم...

مدتی بعد،صورتک ها آمدند.

دیگر کمتر مینوشتیم.

بجایش،یک صورت کج و معوج برای هم میفرستادیم که مثلا داشت میگفت:

"هاگ(hug)" یا یک بوسه فرستاده بود یا هر چیزی...

چندوقت پیش هم،یکی آدرس کانالش را برایم فرستاد.

تا پیام را خواندم،آمدم چیزکی بنویسم برایش.

زیر صفحه را گشتم،دیدم نمیشود.

یعنی دیگر حتی نمیشد نوشت.

ما دست و نفس و بوسه و بغل را قبلا کشتیم.

ولی کلمه...

من نمیخواهم کلمه را از دست بدهم..

این آخرین دارایی است. . .

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

از حکیمی پرسیدند:
معنی زن چیست؟
با تبّسم گفت: آن لوحی از شیشه است که شفّاف بوده و باطنش را می توانی ببینی.
 اگر با مدارا او را لمس کنی درخشش اش افزون می شود و صورت خود را مثل اینکه در آن پنهان شده، میبینی
اما اگر روزی آنرا شکستی جمع کردن شکسته هایش بر تو سخت میشود
 و اگر احیاناً جمعش کردی که بچسبانی بین شکسته هایش فاصله می افتد و هر موقع دست به محل شکستگی بکشی دستت زخمی میشود.
 زن این چنین است پس آنرا نشکن...

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

روزی به دخترم خواهم گفت:اگر خواستی ازدواج کنی
با مردی ازدواج کن...
که به جای ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ
ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویند،
ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﯿﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﮊﯾﻢ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻭ ﺟُﮏ ﻫﺎ و ... صحبت می کنند؛
تو را ﺑﻪ؛
دوچرخه ﺳﻮﺍﺭﯼ،
کوهنوردی،
ﺗﺌﺎﺗﺮ،
ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ،
ﻓﯿﻠﻢ ﺩﯾﺪﻥ،
ﺷﻌﺮ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ،
کافه ﺭﻓﺘﻦ ﻭ
ﺷﺐ ﮔﺮﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻫﻮا،
سفرهای ﺑﯽ ﻫﻮﺍ،
ﺑﺎ:
ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ﻭ
ﻋﮑﺎﺳﯽ ﻭ
ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻭ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﯽ ...
ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ زند.
ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ " با تو بودن " ایمان ﺩاشته باشد
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ
ﻭ ﻫﺮ ﭘﺸﻪ ﯼ ﻧَﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ و ﺑﺮت ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮔﯿﺮ ندهد.
،
ﻭ ﺑﻪ تو ﺍﺣﺴﺎﺱ
" ﺭﻓﯿﻖ " ﺑﻮﺩﻥ بدهد ﻭ
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ
" ﺯﻥ " ﺑﻮﺩﻥ !!!
طوﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ
ﺑﻪ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ تان ﺣﺴﻮﺩﯼ ﺷﺎﻥ ﺷود ...
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺷﺎﯾﺪ زمان مناسبی رسیده،
که تن به ازدواج بدهی!
وگرنه هیچ گاه به ذهن زیبایت خطور نکند
که آرامش را در میان دستهایی خواهی یافت
که تو را فقط زن می داند و زن!!!

پناهی حسین

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

📍ژاپنی‌ها ضرب‌المثل جالبی دارند. می‌گویند:

📍اگر فریاد بزنی به صدایت گوش می‌دهند

📍و اگر آرام بگویی به حرفت گوش می‌دهند!

 📍قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را!

این باران است که باعث رشد گل ها می شود نه رعد و برق!!!؟

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان)

ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏اش!

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

طبق قانون فیزیک قراردادن یک آهن در میدان مغناطیسی،
پس از مدت کوتاهی آنرا به آهنرُبا تبدیل میکند،
حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی،
میشود بدبختی رُبا،
و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی میشود
خوشبختی رُبا.💓

هرچه را که می بینید،
هرآنچه را که می شنوید
و هر حرفی که می زنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا میکنند.

به قول حضرت مولانا:
تا درطلب گوهر کانی، کانی
 تا در هوس لقمه نانی، نانی
من فاش کنم حقیقت مطلب را
 هرچیز که در جستن آنی،آنی
 
مواظب افکارمون، گفتارمون و اعمالمون باشیم. بینش و چشم انداز زیبا و شایسته ای برای زندگی مون در ذهن بسازیم و همیشه در مورد بهترین ها و عالی ترین ها فکر کنیم و حرف بزنیم

  • نادیا ایزی