امشب شب جمعه است باباجون دلم برات تنگ شده برای شعر گفتن هایت برای نوازش کردن هات برای شنیدن صدای مهربانت برای دیدن چشم های مهربانت چشمهایی که لحظه اخر دیگه ............ چرا زود رفتی و شب و روز را بر ما سخت کردی باید چه کنم؟ ارام نمی شوم ........با این وبلاگ با تو حرف میزنم احساس میکنم میبینی و می شنوی . من با تو زندگی می کنم
خدایا صبر بده