شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۲۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عکسی از پدرم



  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

                 کعبه به دیدار خدا میرویم                       او که همینجاست کجا می رویم

               حج بخدا جز به دل پاک نیست                    شستن غم از دل غمناک نیست  

      دین که به تسبیح و سر و ریش نیست                  هرکه علی گفت که درویش نیست

            صبح به صبح در پی مکر وفریب                  شب همه شب گریه و امن یجیب


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

به مکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است،غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده،و تمام درستی هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود.در مکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته،و انسانها به دور خویش میگردند.در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست.دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید.غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.در مکه دیدم خدا نیست،و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و در همان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجو کنم. آری شاد کردن دل مردم همانا،برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست! خدایا به من هم توفیق بده مثل پدرم خدمت گزار مردم باشم و در برابر آنان متواضع و فروتن عمل کنم آمین یا رب العالمین

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

بابا جون جناب مشکانی یکی از خاطراتت را که باهم داشتید و همیشه شوخی میکردید برام تعریف کرد منم مینویسم:

انگار همین دیروز بود از موتور پیاده شد طبق معمول همیشگی پس از مقدمات و  احوالپرسی گفت زمینهای حاشیه روستا ارزش پیدا کرده در جوابش گفتم خوب خدا رو شکر، گفت نه بابا چی چی خدارو شکر چیرو خدا رو شکر ! تا خواستیم معامله کنیم پاپس کشیدند وقتی علت را پرسیدم گفت تحقیق کردم دیدم مینی بوسهای مشکان از جلو زمینها رد میشن خریدارها پاپس میکشن !!!       روحش شاد یادش گرامی


پیامی از دوست گرانقدر آقای علی اکبر مشکانی:

دردی که انسان را به سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست که
انسان را به فریاد وا میدارد...!
و انسانها فقط به فریاد هم میرسند،نه به سکوت هم!

سلام و عرض ادب پیامهای شما باعث تسلی خاطر دردمند خانواده ما می باشد خدا حفظتون کند . با احترام نادیا ایزی

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و زهر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنت‌گاه
خاطری را سبب تسکین است
  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

قدر هم را بدانیم

تا که بودیم نبودیم کسی

کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که خفتیم همه بیدار شدند

تا که مردیم همگی یار شدند

قدر آن شیشه بدانید که هست 

نه در آن موقع که افتاد و شکست

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

تقدیم به اهل دلان

چه زیبا گفت: از هزاران نفر فقط یک نفر اهل دل هست         ورنه مابقی تندیسی از آب و گل هست.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

ارزش و جایگاه پدر

وارﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﺍﻡ ﺭﺍﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﻨﺪ .

ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟

ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ:

 ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ .
ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ
ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟
ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ


ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ ??.
ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ، ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ

ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺵ ﯾﺦ ﺯﺩ ..

ﭼــﻪ ﺣﻘﯿــﺮﻭﻛﻮﭼﮏ ﺍﺳــﺖ ﺁﻥ ﮐﺴــﯽ ﻛــﻪ ﺑــﻪ ﺧﻮﺩﻣﻐــﺮﻭﺭﺍﺳﺖ !
 ﭼــﺮﺍ ﻛـــﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧــﺪ ﺑﻌــﺪ ﺍﺯ ﺑــﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧــﺞ ، ﺷــــﺎﻩ ﻭ ﺳـﺮﺑــﺎﺯ ﻫـﻤــﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒــﻪ ﻗــــﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧـــﺪ.
جایگاه شاه وگدا
دارا وندار قبراست
 تقواست که سرنوشت ساز است...


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

چرا رفتی !!!!!!

چرا رفتی چرا من بی‌قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی چرا من بی‌قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم

♫♫♫♫♫♫

خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی چرا من بی‌قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم

♫♫♫♫♫♫

چرا رفتی چرا من بی‌قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی چرا من بی‌قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم

♫♫♫♫♫♫

دل دیوانه را دیوانه‌تر کن
مرا از هر دو عالم بی‌خبر کن

♫♫♫♫♫♫

بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم

♫♫♫♫♫♫

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

وضوی عشق

پدر جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم که فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم. پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را در خیالم میبوسم

  • نادیا ایزی