بابا جون جناب مشکانی یکی از خاطراتت را که باهم داشتید و همیشه شوخی میکردید برام تعریف کرد منم مینویسم:
انگار
همین دیروز بود از موتور پیاده شد طبق معمول همیشگی پس از مقدمات و
احوالپرسی گفت زمینهای حاشیه روستا ارزش پیدا کرده در جوابش گفتم خوب خدا
رو شکر، گفت نه بابا چی چی خدارو شکر چیرو خدا رو شکر ! تا خواستیم معامله
کنیم پاپس کشیدند وقتی علت را پرسیدم گفت تحقیق کردم دیدم مینی بوسهای
مشکان از جلو زمینها رد میشن خریدارها پاپس میکشن !!! روحش شاد یادش
گرامی
پیامی از دوست گرانقدر آقای علی اکبر مشکانی:
دردی که انسان را به سکوت وا میدارد بسیار سنگین تر از دردیست که انسان را به فریاد وا میدارد...! و انسانها فقط به فریاد هم میرسند،نه به سکوت هم!
سلام و عرض ادب پیامهای شما باعث تسلی خاطر دردمند خانواده ما می باشد خدا حفظتون کند . با احترام نادیا ایزی