ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده صید و صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها بادا به او چو لاله در خون نشسته و او از یاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
امشب صدای تیشه،از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد ...!
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد
پر شور از حزین است امروز کوه و صحرا مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
- ۹۴/۰۴/۱۱