شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

  • ۰
  • ۰

4 روز دیگه مانده به رفتنت، نفسهای من بالا نمیاد، قلبم دردمند است چکار کنم ؟!یکسال است که رفتی و منو گذاشتی تنها !! همه ی امیدم رفت همه ی زندگی من رفت به امید دیدار بابا جون به امید دیدار زندگی بعد از تو برام معنی ندارد  و گاهی دلخوشم به حرف زدن با دوستهای نزدیکت و دیدن عکسها و خط زیبات.... امید است که بتوانم گام کوچکی در راه خدمت به مردم و دوست داشتن مردم که همه ی دغدغه ی زندگیت بود بردارم مامانم رو خیلی دوست داشتی عاشقش بودی و به ما سپردیش اما بازم من توفیق ندارم کنارش باشم و خدمتی بهش بکنم  بابای خوبم برام دعا کن خدا بهم توفیق خدمت به پدر و مادر و خانواده ام و ...را بدهد آمین بابا جون میدونم که شنیدی آقای علی اکبر مشکانی دوست گرانقدرت خواسته من گریه نکنم چون ناراحت میشی ...


نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم

که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او یک ریز و پی در پی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد

بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را


  • ۹۴/۰۵/۰۶
  • نادیا ایزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی