شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

  • ۰
  • ۰

گویند دویست نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفته وبه صف کرده ومی بردند.


تعدادی نظاره گر بر این جماعت اسیر می خندیدند وباخود می گفتند : ای بیچاره ها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و اینچنین خوار شدید ؟؟


یکی جهاندیده درمیان آنان فریادی زد که ای مردم بر ما "نخندید" که آن سه نفر باهم هستند و ما دویست نفر تنها !!!

  • ۹۴/۰۹/۱۵
  • نادیا ایزی

نظرات (۱)

خداقوت فکرمی کنم درعنوان به یا بر جا افتاده
پاسخ:
سلام و عرض ادب ممنون از حساسیت و علاقه ای  که به این وبلاگ که متعلق به دوست قدیمی و رفیق و شفیق شما هست دارید سپاس فراوان 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی