شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

  • ۰
  • ۰

باد تند است و چراغم ابتری
زو بگیرانم چراغ دیگری
حرف را ببینید، می گوید اصلا وضعیت ما در عالم اینست: چراغی در برابر باد. باد تندی می وزد که همان باد زمان است که این چراغ را نهایتا خاموش خواهد کرد. بالاخره چراغ عمر ما روزی خاموش  خواهد شد. "باد تند است و چراغم ابتری"، چراغ ابتر یعنی چراغ ناقص، چراغ کاملی نیست که برای همیشه باقی و روشن بماند، بالاخره خاموش خواهد شد. خوب من چکار کنم؟ "زو بگیرانم چراغ  دیگری". با این چراغ یک چراغ دیگر را روشن می کنم که وقتی این چراغ اولی خاموش شد، دومی روشن باشد، دومی خاموش شد، سومی روشن باشد. مولانا هم همین را می گوید:
باد تند است و چراغم ابتری
زو بگیرانم چراغ دیگری
همچو عارف کن تن ناقص چراغ
شمع دل افروخت از بهر فراغ
می گوید که من با این چراغ یک چراغ دیگر را روشن می کنم. آن چراغ دیگر چیست؟ چراغی که پس از من و شما بماند، یک بنای نیک، یک نهاد مبارک، که باقیات صالح باشد، صالح باقی باشد، صدقه  جاریه باشد، کار نیکوی ماندگاری باشد که وقتی این چراغ خاموش شد، آن چراغ روشن باشد، لذا توصیه حافظ اینست، توصیه مولانا اینست که چراغ های تازه روشن کنید که این چراغ نهایتا فروخفتنی است و خاموش شدنیست...
چراغ است این دل بیدار، به زیر دامنش می دار
از این باد و هوا بگذر، هوایش شور و شر دارد

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد 
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران 
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

ترازو گر نداری پس تو را زو ره‌ زند هر کس 
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طرّاری که می‌آید 
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
 
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد 
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان 
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار 
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
خمش کردم ز گفتن من شوم مشغول حال خود
که باد است این سخنها و به باطن کی اثر دارد
چو شمس الدین تبریزی اگر داری خبر از دل
دلت در وادی حیرت یقین عزم سفر دارد

  • ۹۴/۰۹/۱۶
  • نادیا ایزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی