ای نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری است
تو نسیم خوش نفسی، من کویر خار و خسم
گر بهفریادم نرسی، من چو مرغی در قفسم
تو با منی اما، من از خودم دورم
چو قطره از دریا، من از تو مهجورم
با یادت ای بهشت من آتش دوزخ کجاست
عشق تو در سرشت من با دل و جان آشناست
چگونه فریادت نزنم، چرا دم از یادت نزنم، در اوج تنهایی
اگر زمین ویرانه شود، جهان همه بیگانه شود، تویی که با مایی
عشق زیبنده ی تواست خدای من خدایی که ،،،،اگر زمین ویرانه شود، جهان همه بیگانه شود، تویی که با مایی
پدرم شما عاشق این آهنگ بودی 17 سال قبل در شبهای دی ماه 1377 میخواندی و میگریستی می دانی که از چه سخن می گویم و از چه لحظاتی... امروز من میخوانم و به یاد تو بهتزین می گریم دوستت دارم پدر نادیا ایزی 9 خرداد ماه 95
افتخاری و شعرهای مولانا چه زیبا سرود و چه زیبا می خواند..
- ۹۵/۰۳/۰۹