بیتوجهی به «زورگویی اجتماعی» و «چیرگی عرفِ برآمده از طبقه متوسط شهری» آبشخور نخستینِ بسیاری از مشکلات ما «مردم» هستند! این در حالی است که بسیاری از «روشنفکران ایرانی»، بهجای نقد مستقیم پندارها، گفتارها و کردارهای مردم، در تحلیل مسایل و مشکلات سترگ غالباً نشانی نادرست میدهند. برخلاف باور رایج، نقد مردم بسیار پرهزینه است. «طبقه متوسط شهری»، با بیرحمی تمام، هر باوری را که به باورهای رایج و جاافتادهاش نزدیک نباشد «سرکوب سرد» میکند. از سوی دیگر، این طبقه بهدلیل تلاش طاقتفرسا برای معاش و دست و پا زدن برای بقا، فرصت چندانی برای ژرفکاوی مسایل ندارد.
این طبقه چیزی را میپسندد که «حاضری»، «فستفودی»، «نوازشگر»، «پاپ»، «کافهای» و حال خوب کن!! باشد (به بهکارگیری فراوان اصطلاح «حال خوب کن» از سوی گسترهای گسترده از مردم در این روزگار توجه کنید)؛ مدام در حال تمسخر طبقههایی است که فروتر میپندارد؛ برخلاف توهم متبخترانهاش از نوک پا تا فرق سر مقلد و دنبالهرو است؛ «بردگی فکری» میکند تا به «سروری اجتماعی» دست یابد؛ به پارهای از مفاهیم مدرن، بیچونوچرا و بدون هیچ پژوهشی، «ایمان» دارد؛ و بهشدت از «خرمگسان مزاحم خواب نوشین بامدادی»اش گریزان است. این در حالی است که «طبقه متوسط شهری»، خود، آبشخور گستره گستردهای از گونههای گوناگون مشکلات در جامعه است و به پیش راندن جامعه در گرویِ نقد پندارها، گفتارها و کردارهای او است.
پرداختن به مسایل اجتماعی برای طبقه متوسط غالباً برای پر کردن اوقات فراغت است و چیزی است همعرضِ رفع خستگی کار طاقتفرسای هفته با رستوران یا پارک رفتنِ آخرهفته. از این رو، بیشتر در پیِ خوراکی حاضری و فلسفهای فست فودی است؛ نه ژرفکاوی مسایل از دریچههای گوناگون.
- ۹۵/۰۴/۱۹