شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۵۱ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


تحلیلی بر قضاوت کردن و حرف درآوردن!
چرا بعضی ها، چشم دیدن پیشرفت، راحتی و آرامش دیگران را ندارند و نیاز دارند پشت سر این و آن بد بگویند.
خاله‌زنک‌بازی قابل درک است چون سرک کشیدن در زوایای پنهان زندگی آدم‌ها واقعاً جذاب است، اما پشت سر دیگری حرف زدن رفتار انسان فرومایه است و فرومایه تر آن کسی ست که می شنود، چرا؟
آن عقده ها و طرد شدگی هایی که تبدیل به کینه، حسادت و حقارت شده نیاز به تخلیه دارد و از دیگری هرچه بیشتر بگویند، غده کینه، حسادت و حقارت کمی تخلیه شده، تسکین بیشتری می یابد. خدانکند که همان دیگری را که خرابش می کردند و پشت سرش حرف میزدند، ببینند. از ترس چنان در خود خراب کاری می کنند که پنبه ریز دولایه هم کفافش را نمی دهد. هزارتا آیه و قسم که بهش نگید ما برای خوبی خودت میگیم! … مثلا
وقتی ثروتش را می کوبند و میگویند خدا عالم از چه راهی بدست آورده
وقتی زیبایی اش را می کوبند و میگویند که خدا عالم با چند نفر رفته! مصنوعی است و یا برای کاسبی اش است
وقتی علمش را می کوبند و میگویند مدرکش فلان جایی است و یا ....
وقتی اصالتش را زیر سوال می برند و می گویند پدر و مادرش چنان اند
وقتی باکسی میبینندش هزارتا نسبت و عمل ناروا بهش می بندند
وقتی اخلاقش را زیر سوال می برند وقتی .....
واقعاً!  همه آنچه را که گفتند نشان از آن نداشته هایشان نیست که تاب تحملش را در دیگری ندارند؟
واقعاً! همه آنچه را که میگویند نشان از آن حقارت ها و حسادت هایشان نیست؟
یکی میگفت دیگی که واسه من نجوشه، سر سگ توش بجوشه، (دیگی که واسه ی من نجوشه می خوام سرسگ توش بجوشه). این که مال من نیست-نشد- نخواست باشه، به من که نرسید، نتونستم بدست بیارم، و …. پس چرا برای دیگری باشه؟ این میشه طرد شدن، عدم پذیرش، رد شدن پس عقده درست میشه.
مثلا، طرف کنکور قبول نشده، از کارش برکنار شده، طرحش مورد پذیرش قرار نگرفته، درآمد کافی نداره، باج ها و رشوه هایی که داده مشخص شده، رابطه های موازی زندگیش لو رفته، احتکار کرده، خرابکاری شوهرش شهره شهر شده، پسرش گند زده، مافیایی بودنش لو رفته، با پول دادن گندکاریش پنهان کرده، دوست پسرش ولش! کرده، اونی که میخواسته ردش کرده و همسرش خوب بهش نرسیده … خب اینا میشه عقده، جای دیگه خودش نشون میده و دهان باز میکنه! این عقده ها میشه خوره، کرم مغزی، فکرش مدام اذیتش میکنه، شب و روز نداره…
این عقده ها، حقارت، حسادت و کینه میشود، هرچه اینا بیشتر، هرزه گویی، غیبت، تهمت و توهین کردن به دیگران بیشتر. اما روی دیگر سکه اینه که شنونده هم لذت میبرد، شنونده ایی که با گوش دادن مشوق اون حراف هرزه پران می شود خودش هرزه کار و هرزه شنو هست. حقارت، حسادت و کینه شنونده چنان بیشتر از آن هرزه گوست و چنان از شنیدن حرف دیگران که توسط دیگری مورد هتک حرمت و توهین واقع می شود خرکیف می شود که در تاریخ نمونه ندارد. میدونید این خرکیفی و ارضاشدگی شنونده خیلی عمیقتر از ارضا جنسی است! چون طرف توان شنیدن و گفتنش آنقدر زیاد است که ساعت ها ادامه می دهد، تکرار میکند و هرجا هم که برود بازهم می گوید و می شنود. این می شود که هم گوینده تشویق و ارضا شده و پاداش ذهنی میگیرد چون می بیند سخنش موثر است هم شنونده دوبرابر ارضا می شود، آخر شنونده هم دست خودش نیست، در ادبیات فارسی داریم مثلا مولوی می گفت آنموقع که میگویی در اوج لذتم و چشمانم بی اختیار بسته میشود و نمیتوانم زمانش را تشخیص دهم! کنایه از به دنبال هوا و هوس رفتن است که لذت شهوت، قدرت، غرور و.. عقلمان را میبرد و از خود غافلمان میکند و نمی گذارد بموقع خود را کنترل کنیم و زمانی بخود می آییم که در منجلاب فساد و تباهی قرار گرفته ایم. یعنی وقتی می شنوی چنان بی اختیار می شوند و همراهی میکنند که زمان و اختیار و اخلاق هم از دست می دهند! این یک طرف قضیه بود!‼️. هم گوینده و هم شنونده درهم ارضا می شوند.
موضوع دیگر شرح حال نویسی، بیوگرافی و دلیل تراشی برای کارهای دیگران است که به مثابه خود ارضایی، لذت جویی و لذت پرستی در ذات و غریزه انسان است، این هم از حقارت، حسادت و کینه سرچشمه میگیرد چنانچه دقت کنیم متوجه خواهیم شد که در لوای بعضی حرف و اعمال روشنفکرانه و خیرخواهانه میتوانیم این حس لذت جویی و خوش خوشان شدن منیت را بیابیم. مخلص آنکه شنونده در ادامه این بیماری اخلاقی شایع در میان انسان ها بیشتر مقصر و تاثیرگذار است تا گوینده، اگر با آن گوینده تذکر داده شود و بخواهیم طرفی که دارید در موردش حرف میزنی خودش هم باشد، یا به حرفش اعتنا نشود، بی توجهی شود، یواش یواش سیستم پاداش ذهنی او هم خاموش شده و وقتی می بیند این روش موثر نیست دیگر ادامه نمی دهد(این می شود برخورد اخلاقی).
این شنونده و گوینده حالا مغفرت از درگاه الهی هم میخواهند که دوباره از نو صفرکیلومتر شروع کنند….


-------------------
یَأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱجْتَنِبُوا۟ کَثِیرًۭا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ ٱلظَّنِّ إِثْمٌۭ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا۟ وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًۭا فَکَرِهْتُمُوهُ ۚ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ ۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌۭ رَّحِیمٌۭ [٤٩:١٢]
اى کسانى که ایمان آورده‌اید، از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‌اى از گمانها گناه است، و جاسوسى مکنید، و بعضى از شما غیبت بعضى نکند؛ آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید. [پس‌] از خدا بترسید، که خدا توبه‌پذیر مهربان است. [محمد مهدی فولادوند] 
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از بسیارى گمان‌ها بپرهیزید، چرا که پاره‌اى از گمان‌ها گناه است، و [در کار دیگران‌] تجسّس نکنید و کسى از شما غیبت دیگرى نکند آیا کسى از شما دوست دارد گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ [بى‌شک همه شما] از آن کراهت دارید، [غیبت نی [ابوالفضل بهرام پور]
اى کسانى که ایمان آورده‌اید، از گمان فراوان بپرهیزید. زیرا پاره‌اى از گمانها در حد گناه است. و در کارهاى پنهانى یکدیگر جست و جو مکنید. و از یکدیگر غیبت مکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید داشت. و از خدا بترسید، زیرا خدا توبه‌پذیر و مهربان است. [عبدالمحمد آیتی] 

إِذْ تَلَقَّوْنَهُۥ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِۦ عِلْمٌۭ وَتَحْسَبُونَهُۥ هَیِّنًۭا وَهُوَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمٌۭ [٢٤:١٥]
آنگاه که آن [بهتان‌] را از زبان یکدیگر مى‌گرفتید و با زبانهاى خود چیزى را که بدان علم نداشتید، مى‌گفتید و مى‌پنداشتید که کارى سهل و ساده است با اینکه آن [امر] نزد خدا بس بزرگ بود. [محمد مهدی فولادوند] 
آن‌گاه که آن [بهتان‌] را از زبان یکدیگر مى‌گرفتید و خبرى را که بدان علم نداشتید، دهان به دهان مى‌گفتید و مى‌پنداشتید که کارى کوچک و ساده است، در حالى که آن [امر] نزد خدا بسى بزرگ بود [ابوالفضل بهرام پور] 
آنگاه که آن سخن را از دهان یکدیگر مى‌گرفتید و چیزى بر زبان مى‌راندید که در باره آن هیچ نمى‌دانستید و مى‌پنداشتید که کارى خرد است، و حال آنکه در نزد خدا کارى بزرگ بود. [عبدالمحمد آیتی]  ﴿١٥﴾

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰



اهمیت دادن بیش از اندازه به نظر دیگران جنونی است که بر همه ی مردم حاکم است .این جنون چه در سرشت ما ریشه داشته باشد چه حاصل جامعه و تمدن باشد به هر حال بر همه ی کردار و رفتار ما تاثیر بیش از اندازه می گذارد و دشمن نیک بختی ما است.

 می توان این جنون را در همه جا دید و دنبال کرد :از مراعات بزدلانه و برده وار آنچه دیگران می گویند گرفته تا فرو رفتن خنجر ویرگینیوس به قلب دخترش یا اغوای آدمیان به قربانی کردن راحت ثروت و سلامت و حتی حیاتشان به این منظور که نامش به یادگار بماند.
                                                               آرتور شوپنهاور
                                                                      مترجم: محمد مبشری
                                                                                 در باب حکمت زندگی

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰



"""حقیقت محض"""👇

فرض کنید روزی آقای X یک عکس در فیس بوکش بگذارد و زیرش بنویسد: "دیروز با بابام رفتیم کباب ترکی خوردیم. کارگر رستوران خیلی مرد خوبی بود. بنده خدا یه پرس مجانی سیب زمینی بهمون داد." / ممکن است – کاملا ممکن است- که پای این پست فیس بوکی کوتاه، کامنت هایی از جنس زیر گذاشته شود:
- منظورتان از "بنده خدا" چیست؟ یعنی چون کارگر است باید با ترحم در موردش صحبت کرد؟
- "بنده خدا"؟! کدام خدا؟ تا کی می خواهید به این خرافات مذهبیتان بچسبید؟
- لطفا اول بفرمایید کباب ترکی را قبل از افطار خوردید یا بعد از افطار؟ البته با شناختی که از امثال شماها داریم حتما قبل از افطار بوده!
- من نمی فهمم این همه اصرار در مورده جنسیت کارگر و اینکه "مرد" خوبی بود یعنی چی؟ چرا نمی گویید "انسان" خوبی بود؟؟
- پرس "مجانی"؟ شماها عرب پرست ها تا کی می خاهید از این کلماته عربی استفاده کنید؟ مثلا می مردی می نوشتی پرس "رایگان"؟
- "پرس" مجانی؟ الان مثلا کلمه فرنگی "پرس" استفاده کردی خیلی با کلاس شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- آقای X کباب تورکی صحیح است نه کباب ترکی.
- یک سوال از شما دارم: اگر رستوران کوردی می رفتید هم با همین آب و تاب خبرش را منتشر می کردید؟
- از کجا فهمیدید کارگر رستوران مرد خوبی است؟ واقعا همین که یک نفر سیب زمینی مجانی به آدم بدهد می شود نتیجه گرفت که انسان خوبی است؟ به قول کارل هانس رومنیگه خوب بودن در درجه اول به میزان درجه احترام به حقوق انسانیت بستگی دارد.
- الان شما داری تعریف می کنی با ابوی می ری عشق و حال یعنی مملکت از وقتی روحانی اومده سر کار گل و بلبل شده دیگه؟ همه هپی ان، همه چی خوبه...
- آقای X همین شما روز 18 بهمن 91 پست گذاشته بودید که با پدر رفته اید چلوکبابی. از اینکه وانمود میکنید الان رفته اید کباب ترکی چه نتیجه ای می خواهید بگیرید؟ که مثلا شرایط کشور در زمان دکتر روحانی بدتر شده؟
- بس کنید این ادبیات پوپولیستی رو! کارگر! کارگر! ته تهش اینه که همه کارگرا خوبن، همه مهندس پولدارها بدن! آدم استفراقش می گیره!
- [...!]
- - آقای X همان وقت که شما کباب ترکی میل می فرمودید، کارگران در اعتصاب غذا بودند. شرم کنید!!!!!

- نوش جان، اما فکر نمی کنید پافشاری بی مورد بر این موضوع که پدر دارید چه طور دله هزاران کودک یتیم را آتش می زند؟ کمی حس همدردی هم بعضی مواقع بد نیست.

- یعنی باور کنیم شماها این قدر وضعتون بده که می خواین برین رستوران کباب ترکی میخورین؟ مردمو چی فرز کردین؟!

- بنده مراد شما را از لفظ "بنده خدا" نمی فهمم. بندگی خدا 18 مرحله دارد که حتی ابوسعید ابوالخیر هم به 12 مرحله آن بیشتر نرسید. مگر شما اولیاء الله هستید که با یک نگاه نشانه های بندگی پروردگار را در یک کارگر ساده ملاحظه فرمودید؟ البته بنده منکر این نیستم که آن کارگر ممکن است در حد خودش آدم بدی نباشد.
- خوب که چی؟ العان باید خوشحال باشیم؟

- آخی!! بنده خدا! یعنی الان باید دلمون برای کارگره بسوزه؟ نمی فهمم چرا ایرانیا همش دنبال مظلوم سازین؟؟
- آبراهام لینکونگ می گوید فرق ندارد کسی که غذا رو درست می کند از چه قومی تعلق داشته باشد. مهم این است که غذا انسان (Hooman) را سیر می کند.
- آقای X این لینک را ببینید که مربوط به بدن های تکه تکه شده در بمب گذاری دیروز موگادیشو است. چرا به جای پست کباب ترکی گذاشتن در مورد این جنایت ها اطلاع رسانی نمی کنید؟
 
- ممنون از عکس خوبتان. فقط اجازه بدهید توضیح بدهم که در زبان فارسی کلماتی مثل "بابام" و "بهمون" نادرست است. لینک مقاله مفسلی که دو سال پیش در همین مورد در فیس بوک نوشته ام را برایتان می گذارم.

- آدم باید خیلی وحشی باشه که گوشته یک موجود زنده رو بخوره و به این کار هم افتخار کنه. متعسفم.
- والا چی بگم من چهار ساله کباب ترکی می خورم تا حالا همچی چیزی ندیدم. یه کم بیشتر توضیح می دین دقیقن ماجرا از چه قرار بوده؟ من براتون پیام خصوصی هم گذاشتم جواب ندادین.
- خانه از پای بست ویران است. دلمون رو به چی خوش کردیم!!!
- ..............................
* توضیح: مسئولیت "املای" برخی کامنت های بالا با نویسندگان محترم آنهاست.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش گوش دارد،
بگوییم:
ملائکه در حال نوشتن هستند...

نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، ”مراقبت الله“را در نظر دارد!

قصـه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خـــدا
ماشین را ول کردی به امان خـــدا
خانه را ول کردی به امان خـدا
واینطور شد که "امان خـــدا" شد؛ مظهر ناامنی!

ای کاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امان خداست....

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


دریافت 


حال خوشی به شما دست داد برای امرزش تمام رفتگان بخصوص پدر من دعا بفرمایید امشب مهمان امیر مومنان علی علیه السلام باشند امین 



از الان تا شب این آیه را بخوانید
🌹رب انزلنی منزلا  مبارکا وانت خیرالمنزلین 🌹
صدقه بدهیم حتی چند بار هر موقع دیدید حال دعا ندارید صدقه کنار بذارین 🌹
معوذتین رو بخونیم اطرافمون بدمیم که هر انرژی منفی از ما دور بشه 🌹
فرمودن امشب نمیشه بدون بزرکتر وارد شب قدر بشیم 🌹
دم غروب یک زیارت ال یس رو بخونیم
و به حضرت عرض کنیم 🌹
آقاجان ما از ماه رمضان چیزی نفهمیدیم حالا چگونه وارد شب قدر بشیم اقا جان اومدم شما برام دعا کنی واستغفار کنی واجازه بدین و دعوتم کنی وارد شب قدر که شب سرنوشت سازم هست بشم 🌹
آقاجان میشه دعامون کنی به مقام قلب که مقام شهود است برسیم 🌹
آقاجان نمیخوام فقط بخونم میخوام یک چیزهایی ببینم وبرام مبارک باشه وتا قیامت برام باقی بمونه 🌹
هی مگو ما رو در این دربار نیست
باکریمان کارها دشوار نیست 🌹
اللهم عجل لولیک الفرج

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است



یارب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است

#حافط

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


پدر دیوار محکمی بود
ما روی سینه‌اش میخ می‌کوبیدیم
تا خنده‌های کوچکمان را قاب کنیم
مادر، پنجره‌ای میان سینۀ دیوار
و ما هروقت دلمان می‌گرفت
روبروی او می‌ایستادیم و آه می‌کشیدیم
ما بچه‌های بدی بودیم

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

Nadia I

ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ،
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ؛
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ،
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ.

" ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ "

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

Nadia Iezi, [23.06.16 17:52]
اجتماعی شدن

انسان یک موجود اجتماعی است که منافع گروه را بر منافع خودش ترجیح می دهد؛ و می داند که وقتی گروه قوی باشد؛ منافع او هم تأمین می شود. این همان ضرب المثلی است که می پرسد: " دوست داری سر مارمولک باشی ، یا دم شیر؟"...

 زیرا گرچه سر مارمولک و دم شیر یک شکلند؛ مارمولک با یک دمپایی له میشود حتی سرش، ولی شیر... می گویند با دمش هم نباید بازی کرد؛ خطر دارد! انسانی که اجتماعی شده ، انسانی است که ترجیح می دهد دم شیر باشد تا سر مارمولک؛ و در نتیجه منافع جمع را هم بر منافع خودش ترجیح می دهد؛ و می داند که آن جمع حمایت موثرتری از او می کند. در چنین وضعی این گفته مصداق پیدا می کند که: "یک نفر برای همه ، همه برای یک نفر"

حال با این نگاه به اجتماعی شدن، به جامعه ی خودمان نگاه کنیم؛ چند در صد افراد اجتماعی شده اند؟!....

آدمی که اجتماعی شده باشد از محل "ورود ممنوع" داخل نمی شود برای اینکه زودتر برسد؛ "پارکینگ ممنوع" پارک نمی کند؛ از سرعت مجاز تخلف نمی کند! آدم اجتماعی می داند که اگر چه رعایت یک آیین یا یک دستورالعمل جمعی به ضررش باشد؛ در دراز مدت، این قوانین منافع او را تأمین می کند.


یک نویسنده ی آمریکایی در کتابی به نام "مدیریت در ژاپن" بیشتر ساختارهای مدیریتی ژاپن را بررسی کرده و چند خاطره ی مرتبط با این موضوع  هم تعریف کرده است. او در یکی از این خاطرات می گوید:  "در خیابان راه می رفتم؛ یک ماشین میتسوبیشی کنار خیابان پارک شده بود؛ دیدم مردی آمد؛ دستمالش را در آورد و ماشین را پاک کرد و شیشه هایش را هم مرتب کرد؛ بعد دستمالش را تا کرد و در جیبش گذاشت و رفت در صف اتوبوس ایستاد! کنجکاو شدم که این مرد با اینکه ماشین دارد چرا می خواهد اتوبوس سوار شود و حالا اگر هم که نمی خواهد با ماشینش برود چه لزومی دارد که ماشینش را تمیز کند و بعد در صف اتوبوس بایستد؟!

بالاخره جلو رفتم و پرسیدم که چرا با ماشینش رفت و آمد نمی کند. مرد گفت برای اینکه ماشین ندارد! به او گفتم اما من خودم دیدم که شما آنجا آن ماشین...؟!! گفت بله، درست می گویید؛ من آن را تمیز کردم ولی ماشین، ماشین من نیست! من کارگر کارخانه میتسوبیشی هستم؛ دیدم که میتسوبیشی ما، در خیابان زشت به نظر می آید؛ و این به میتسوبیشی ما آسیب می زند. دیدم من که وقت دارم؛ کاری هم ندارم؛ دستمالم را در می آورم و تمیزش می کنم؛ شیشه هایش را... آینه هاش را... گفتم این کار را می کنم؛ به خانواده ام هم کمک می کنم

اگر کسی بخواهد در ژاپن خودش را معرفی کند؛ نمی گوید من، مثلا دکتر سرگلزایی از انجمن... هستم؛

اگر چنین چیزی بگوید دیگران او را آدم بی آدابی می دانند؛ پس می گوید من، از انجمن هیپنوتیزم، دکتر سرگلزایی! یعنی اول گروهی را که به آن تعلق دارد معرفی می کند؛ بعد خودش را. این یعنی اگر  کسی گروه نداشه باشد؛ هویت ندارد بنابراین اگر که خانه دار هم هستند
 یک NGO خانه داری تأسیس می کنند؛ و خود را این طور معرفی می کنند: "من از NGO محله....خانم .....هستم". یا از سازمانی می خواهد که اجازه بدهند هفته ای دو ساعت بیاید و تایپ های غیر محرمانه شان را انجام دهد؛ فقط برای اینکه برای معرفی خود بگوید: "من از شرکت فلان ...فلانی هستم". یعنی انسانی که هویت اجتماعی ندارد اصلا به عنوان یک انسان شناخته نمی شود و هنوز  اجتماعی نشده است.
یکی از دوستان من که  دوره ی فوق لیسانس را در شرکت "سونی" می گذراند؛ می گفت که در یکی از مراحل تولید واشری از روی ریلی عبور می کرد و کارگران بایستی این واشر را با پنس بردارند و جای بگذارند؛ آنهم با سرعتی که ریل عبور می کرد...
در این شرایط اگر که یک واشر کوچک می افتاد کارگران به سرعت، طوری که وقت هم از دست نرود؛ می گشتند که آن را پیدا کنند و بردارند. اوایل فکر می کردم که این، یک وسیله ی نانو تکنولوژی....یک چیز مهم است...
اما وقتی قیمتش را پرسیدم گفتند که یک جعبه صد تایی اش یک ین می ارزد! گفتم پس برای چه شما خم می شوید و این را جمع می کنید؟...

کارگر مربوطه جواب داد که کمپانی من برای این پول از دست می دهد!...

این یک موجود اجتماعی است

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


4 روش پیدا کردن زمان برای انجام کاری که دوست دارید

واکنش نشان دادن به رویدادهای ضروری و رها کردن کارهای مهم را متوقف کنید.
از طریق پیاده سازی شیوه‌های آزموده و به اثبات رسیده، می‌توانید زمان زیادی را برای خودتان جهت مطالعه کردن، رفتن به هاکی، تماشای فیلم یا انجام هر آن چه که به شما آرامش می‌دهد، ایجاد نمایید.

مراحلی که می‌توانید انجام دهید، عبارت است از:

1. کارهایتان را اولویت بندی کنید.
یاد بگیرید که رویدادهای مهم را در اولویت بالاتری نسبت به رویدادهای ضروری قرار دهید. بسیاری از ما، عادت داریم که به رویدادهای ضروری واکنش نشان دهیم و کارهای مهم را به زمانی دیگر موکول کنیم. به جای این که فردی واکنشی باشید، فردی کنش گرا باشید. در نهایت، وظایف مهم معمولاً نقش بیشتری در اهداف بلند مدت ما دارند. در تمام طول روز، از خود بپرسید که آیا الآن بهترین استفاده را از زمان خود می‌کنم؟ ممکن است تعجب کنید که این روش چقدر به شما برای انجام کارهای صحیح در زمان صحیح انگیزه می‌دهد.

2. از به تعویق انداختن کارها، اجتناب نمایید.
به تعویق انداختن کارها، به این معنا نیست که شما هیچ کاری انجام نمی دهید، بلکه بدین معناست که شما کارهای با اولویت پایین را قبل از کارهای با اولویت بالا، یا وظایف آسان را قبل از وظایف دشوار انجام می‌دهید. عادت کنید که کارها را انجام دهید و به اتمام برسانید و انرژی خود را بر مهم‌ترین کارتان متمرکز کنید.

3. مهارت‌های سازماندهی خود را بهبود بخشید.
سازماندهی، نه تنها به معنای داشتن فضای کاری مرتب می‌باشد، بلکه به معنای داشتن یک سیستم برنامه ریزی است. ابتدا کارهایی را که جزء مهمی از فضای کاری شما به حساب نمی‌آیند، به سرعت انجام دهید. سپس، روشی را برای اتمام وظایف روزانه‌تان اجرا کنید.

4. تقسیم وظایف کنید.
گاهی اوقات ناتوانی ما در تقسیم وظایف، ریشه در شخصیت ما دارد. در واقع، این طور فکر می‌کنیم که می‌توانیم کار بهتری را نسبت به دیگران انجام دهیم. با این وجود، دانستن زمان محول نمودن برخی از وظایف به دیگران، می‌تواند بازدهی ما را بسیار افزایش دهد.

http://www.success.com/article/4-ways-to-find-time-to-do-what-you-love

  • نادیا ایزی