این غزل برای مسعود چیتگرها است
شوریده
سنتور دلم طاقت مضراب ندارد
شوریده سرم بتکده را تاب ندارد
من با تو همایون زدهام ساز ولیکن
مَشک غم این دیده مرا آب ندارد
دشتی و سهگاه و شور و تُرک و ماهور
فرقی نکند گر تِم بس ناب ندارد
ای ساز بسازم ز تو آهنگ غم عشق
فا می ر دو سی سُل زدنم خواب ندارد
من محو تماشای نُتِ رقص تن تو
انگشت من و پردهدری باب ندارد
سمفونی جان و دل من نیست هماهنگ
رهبر تویی و این همه اسباب ندارد
#مسعود_چیتگرها
برای افزایش بازدی و کاهش رتبه الکسای ساییتون و همچنین نمایش در صفحه اول گوگل ساییتون رو بصورت کاملا رایگان در سایت زیر ثبت نمایید :
http://rank.karamind.ir