شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

  • ۰
  • ۰


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

به انتهای کتاب "کوری" اثر ژوزه ساراماگو رسیدم که خط آخرش این بود:« چرا ما کور شدیم، نمی دانم ،شاید روزی بفهمیم ، می‌خواهی عقیدة مرا بدانی ، بله ، بگو ، فکر نمی‌کنم ما کور شدیم ، فکر می‌کنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که می‌توانند ببینند اما نمی‌بینند.»

در دنیای رمان کوری همه ی آدم های داخل داستان کور می شوند جز یک نفر! شاید یک چشم بینا. چشم بینایی که قرار است ببیند، دنیایی که آدم های آن در شرایطی سخت قرار گرفته اند و کم کم از ظاهر زیبای خود خارج می شوند و درون خود را به نمایش می گذارند. دنیای آدم هایی که عادت کرده اند در دنیای آرام آدم های خوبی باشند ، اما در دنیای پرهیاهو معلوم نیست چطور آدم هایی باشند . این چشم بینا حتماً خواهد دید انسان هایی را که هنوز لباس های زیبای دوران بینایی شان را دارند ، بی چشم تبدیل به چه موجودات غیر قابل باوری می شوند چرا؟ چون این انسان ها حتی لحظه ای فکر نمی کنند در دنیای کوران هم ممکن است یک چشم بینا آنها را بنگرد .پس هر آن طور که دوست دارند فکر می کنند یا عمل می کنند. انسان هایی که خودپرستی را در این دنیا سر لوحه ی خود قرار می دهند. انسان هایی که حتی در نابیناییشان هم دوست دارند ظلم کنند و فقط خودشان را از مهلکه نجات دهند و دیگران تا زمانی برایشان مهم هستند که بتوانند نیازهای آنها را برای زنده ماندن یا بهتر زندگی کردن برطرف کنند نه بیشتر...
کوری.... نویسنده:ژوزه ساراماگو.....مترجم:مهدی غبرایی

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


عاشقان،اینجا کلاس درس ماست...
ما همه شاگرد و استادش خداست...

درس آن راه کمال و بندگیست...
شیوه ی انسان شدن در زندگیست...

امتحانش ازکتاب معرفت...
نمره اش ایمان وتقوا، منزلت...

با عمل تنها بود این آزمون...
از مسیر عقل رفتن تاجنون...

باید اینجا چشم دل را وا کنی...
تا که در عرش خدا ماوا کنی...

درس اول در وصالش، اشتیاق...
درس آخر، وصل و پایان فراق...

شرط اول،عاشقی، تسلیم عشق...
ورنه بیخود دیده ای تعلیم عشق...

شاهدان درحلقه تسلیمند و بس...
محو رخسار گلی بی خار و خس.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

قیصر امین پور چه زیبا گفت :

مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کﻠﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :
"ببخشید"
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﮔﻔﺖ:
" ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ "
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ "
با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟
چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟
گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ....
کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست.
گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ
ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ....
انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ....
شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ ...


آدمها را بفهمید، دل،آلزایمر نمی گیرد...

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

کربلا به رفتن نیست به شدن است که اگر به رفتن بود شمر هم کربلایی است



کربلا - شمر- کربلایی

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

سلام قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه میان شاگردان قرعه کشی شود. معلم گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی کنند. وقتی نام حسن درآمد خود آقا معلم هم خوشحال شد. چرا که حسن به تازگی یتیم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود. وقتی معلم به کاغذ اسامی بچه ها نگاه کرد روی همه ی انها نوشته شده بود حسن... مهربانی های صادقانه کودکی هایمان را از یاد نبریم...
کسی که برایت آرامش بیاورد مستحق ستایش است.
انسان ها را در زیستن بشناس نه در گفتن در گفتار ... همه آراسته اند...

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

طرحواره و انتخاب همسر
یکی از دلایل مهم تداوم طرح واره ها ( Schema) و به تبع آن مشکلات افراد انتخاب همسر است. در رویکرد طرح واره این مفروضه وجود دارد که افراد بر اساس طرح واره هایشان دست به انتخاب همسر می زنند. به عبارتی طرح واره ها باعث می شوند که افراد معیارهای خاصی برای انتخاب همسر در نظر بگیرند.

به عنوان مثال ممکن است فردی که در اثر تجارب ناگوار دوران کودکی از مهر, محبت و صمیمیت محروم شده است در حال حاضر در سنین بزرگسالی بیشتر به سمت کسانی گرایش پیدا می کند که بی مهر و عاطفه اند. به همین دلیل طرح واره می تواند راهنمای خوبی برای بحث مشاوره ی ازدواج باشد.

به عبارتی شاید بتوان معیارهای انتخاب همسر را به دو دسته تقسیم کرد:
1- یک دسته از این معیارها بسیار منطقی جلوه می کنند. ممکن است با شنیدن این معیارها از هوشمندی و آینده اندیشی فرد لذت ببرید.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

🔴 نفس خود را هفت بار نکوهش کردم !


🍃اولین بار : هنگامی که می خواستم باپایمال کردن ضعیفان خودم را بالا ببرم.

🍃دومین بار : هنگامی که در مقابل کسانی که ناتوان بودند خود را به ناخوشی زدم.

🍃سومین بار : هنگامی که انتخاب را به عهده من گذاشتند به جای امور مشکل  امور سهل و آسان را برگزیدم

🍃چهارمین بار : هنگامی که مرتکب اشتباهی شدم وخود را با اشتباهات دیگران تسلی دادم.

🍃پنجمین بار : هنگامی که از ترس سر به زیر بودم و آن وقت ادعا میکردم که بردبار و صبورم.

🍃ششمین بار : هنگامی که جامه خود را بالا میگرفتم تا با سختی ها و ناملایمات زندگی تماس پیدا نکنم.

🍃هفتمین بار : هنگامی که در مقابل خدا ایستادم و آنگاه سروده های خویش را فضیلت دانستم.

(جبران خلیل جبران)

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

مدیریت کوتوله ها !

مدیریت‌های کوتوله، فرصت‌طلبانی هستند که در هر دگرگونی، تغییر یا انقلاب زاییده می‌شوند و حداقل دو سه دهه حضور جلبکی دارند و بعدها یا می‌میرند و یا با تثبیت نظام‌ها و نیاز جامعه به تحصیلکرده‌ها و متخصصان متعهد از گردونه مدیریتی خارج می‌شوند، اما متأسفانه اثرات آنها تا چند دهه در نظام‌ها باقی می‌ماند.


مدیریت‌کوتوله‌ها برای این‌که رشد کنند، نیاز به شرایط باتلاقی دارند، آنها به شکل معمول در سطح حرکت می‌کنند، زندگی جلبکی را دوست دارند، آنها آویزان هستند، به هر چیزی دست می‌زنند و به هرکاری مشغول می‌شوند، کمی از این، کمی از آن، اهل مطالعه هستند اما خلاصه خوان هستند، به هر غذایی نوک می‌زنند، کمی فلسفه، کمی شعر، کمی قصه، کمی فناوری، کمی سیاست، کمی مدیریت، کمی زبان، کمی حساب و کتاب، کمی دین، کمی روزنامه، کمی... از هر چیز کمی می‌دانند، از هیچ موضوعی رویگردان نیستند، در همه چیز اظهارنظر می‌کنند، حرف بسیار می‌زنند، مدعی دریایی از دانش هستند، البته دریایی به عمق یک سانتی‌متر.
مدیریت‌های کوتوله، سیاست روز را به خوبی می‌شناسند و سرفصل‌های آن را حفظ کرده‌اند، بیرق آنها بر پشت بام خانه‌شان افراشته شده است، وزش باد را حس می‌کنند، شاخک‌های حساسی دارند، میز و مقام راکه چسبیده‌اند، دیگر رها نمی‌کنند، می‌دانند افسارشان را کجا ببندند، در مجالس ختم بزرگان، حضوری چشمگیر دارند، حتی گاهی در صف صاحبان عزا می‌ایستند، تبریک و تهنیت را به موقع ارسال می‌کنند، آنها فرصت‌ها را نمی‌سوزانند، حتی همسر را با شرایط خاص می‌گیرند، برای فرزندان‌شان برنامه‌ریزی مدیریتی دارند، گرفتن عروس یا داماد بهانه خوبی برای رشد و توسعه مدیریت فامیلی است.
مدیریت کوتوله، به‌طور معمول در دوروبر خودش فقط کوتاه‌تر از خودش را انتخاب می‌کند، طاقت دیدن هیچکس را که یک سانتی‌متر از خودش بلندتر باشد، ندارد، اگر یکی دو تا را هم به اجبار تحمل کند برای حفظ موقعیت و ژست‌های آتی است.
مدیریت‌های کوتوله، بله قربان گوی بالاتری‌ها و جلاد پایین‌تری‌ها هستند. شعار را خوب می‌شناسند، از شعور دوری می‌کنند، جزو سینه چاکان استفاده از سهمیه هستند و با استفاده از بورس و ماموریت خارج از کشور برای شما دو سه تا مدرک لیسانس و دکتری رو می‌کنند.
حضور در کلاس را تفریح می‌دانند و برای گرفتن نمره از شیوه‌های مدیریتی! بهره کافی برده‌اند.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

اعتقاد


مرد جوانی که بی دین و ملحد تربیت شده بود برای قهرمانی شیرجه المپیک تمرین می کرد. تنها از راه صحبت های دوست مسیحی پرحرفش تحت تاثیر دین بود و هیچ وقت به موعظه هایش گوش نمی داد ولی اغلب آنها را می شنید.

در شبی مهتابی به استخر سر پوشیده کالجی که در آن تحصیل می کرد رفت.همه چراغ ها خاموش بودند. اما به خاطر اینکه استخر نور گیر خوبی داشت و در آن شب هم ماه می درخشید نور کافی برای تمرین وجود داشت.

مرد جوان به بالا ترین قسمت تخته شیرجه رفت در لبه تخته پشت به استخر ایستاد و دست هایش را باز کرد، سایه اش را بر روی دیوار دید که به شکل صلیب بود.

به جای شیرجه زدن، زانو زد و دعا کرد که خدا بخشی از وجودش شود و به اوکمک کند.مرد جوان وقتی برای شیرجه زدن ایستاد، نگهبانی وارد شد و چراغ ها را روشن کرد. استخر برای تعمیرات آبی نداشت.

  • نادیا ایزی