شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۱۴۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


🌹دستورالعمل عرفانی آیت الله بهجت🌹
(( راهی که پشیمانی ندارد))


جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوییم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.

و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّالکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.

پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ((و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.

و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمدلله، لکنه ذکرالله عند حلاله و حرامه».

آنچه می دانیم بکنیم، در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم؛ قطعاً این راه پشیمانی ندارد

دستور العمل اولیا الله

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


عشـღـق ڪہ

همیشہ بہ گفتن "عزیـــزم و

 دوستت دارم" نیست… !!

عـشــق یعنے

حواست بهش باشه

تا با بـودنت بهش جـون بدے

 حتے اگہ نفهمہ ..

 همیــن..

💕  💕 👫💘


نعشه شعرم ولی دارم خماری میکشم
گوشه دنج اتاقم بی قراری میکشم
تکه های خاطراتم راکنارم چیده ام
پشت عکس یادگاری،یادگاری میکشم
روزگارم رااگریک روزنقاشی کنم
یک قفس با خاطرات قناری میکشم

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰



  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


ژان دلابرویه
بزرگترین مصیبت برای انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد و نه شعور لازم برای ساکت ماندن

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


ستایش ناداران، ناتوان ، ریشه در باور ضعف ابدی خویش دارد. شمل را برخی ناداران می پرستیدند. این چنین پرستشی جلوه عمیق ترس بود.
هنگام که برابری با قدرت در توان نباشد، امید برابری با آن هم نباشد، در فرومایگان سازشی درونی رخ می نماید. و این سازش راهی به ستایش می یابد. میدان اگر بیابد، به عشق می انجامد! بسا که پاره ای از فرومایگان مردم، در گذر از نقطه ترس و سپس سازش، به حد ستایش دژخیم خود رسیده اند و تمام عشق های گم کرده خویش را در او جستجو کرده و به _پندار_ یافته اند این هیچ نیست مگر پناه گرفتن در سایه ترس، از ترس. گونه ای گریز از دلهره مداوم، تاب بیم را نیاوردن، فرار از احتمال رویارویی با قدرتی که خود را شکسته محتوم آن می دانی و در جاذبه آن چنان دچار آمده ای که می پنداری هیچ راهی به جز جذب شدن در او نداری. پناه! چه خوی و خصال شایسته ای که بدو نسبت نمی دهی?! او _ قدرت چیره _ برایت بهترین می شود ، زیباترین و پسندیده ترین! آخر جواب خودت را هم باید بدهی! اینجا هم حضور موذی خود ، آرامت نمی گذارد، دست و پا می زند که خود را نجات دهد .
 آخر نمی توانی ببینی که ناروا رفتار می کنی! پس، به چشمه دست می بری. به قدرت جامه زیبا می پوشانی. با خیالت زیب و زینتش می دهی تا پرستش و ستایش به دلت بنشیند. دروغی دلپسند برای خود می سازی.  " شمل مردم دار و جوانمرد است!"

کلیدر_ محمود دولت آبادی _  جلد سوم _ 885 _ 886

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰
  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


پول وفاداری را به بی وفایی، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضیلت را به شرارت، شرارت را به فضیلت، خدمتکار را به ارباب، ارباب را به خدمتکار، حماقت را به هوش و هوش را به حماقت تبدیل می کند.
 کارل مارکس، دست نوشته های 1844

  • نادیا ایزی