پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها، پشت دو برف،
پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی، پدرم پشت زمان ها مرده است.
پدرم وقتی مرد. آسمان آبی بود، مادرم بی خبر از خواب پرید، ...
سهراب
اما پدر من وقتی دعوت حق را لبیک گفت اسمان سیاه بود اذان میگفتند غروب جمعه 10 مرداد ماه بود و مادرم میدانست که او بزودی ترکش خواهد کرد سهراب میگه پدرم مرده است اما من میگم پدرم زنده است من از کلمه مردن بیزارم او همیشه هست و خواهد بود درود به روان پاک پدرم
- ۹۴/۰۹/۲۱
یک چند به کودکی به استاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که مارا چه رسید ازخاک برآمدیم و بر باد شدیم
منتسب به خیام
حقیر نیز این رباعی را به بضاعت مزجاتم پاسخ داده ام امیدوارم ذهنم یاری کناد
یک چند به کودکی به استاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم
بنکر که چه شد عائد ما آخر کار زندان وقفس شکسته آزاد شدیم
یادم نیامد فی البداهه گفتم اهل وعیال خوابند دسترسی به یادداشت های17سال پیش میسرنبود تا بعد انشاءالله
اینقدریادم میاد درمصرع آخر گفتم از خاک برآمده بر افلاک شدیم