صور عمومی از شخصیت مجموعهای از خصلتهای باثبات در یک فرد به خصوص است که اگر آن صفات را نسبتا پایدار بنامیم تقریبا با تعریف شخصیت در روانشناسی نیز همسو میشود. از طرفی نباید تفاوت بین پایدار و نسبتا پایدار را سطحی نگریست، زیرا وقتی میگوییم شخصیت فردی ثابت است آن را یک سیستم بسته و شیءگونه پنداشتهایم و زمانی که میگوییم شخصیت نسبتا باثبات است یعنی با اینکه الگوهایی را میتوان در گفتار و کردار فرد تشخیص داد ولی همزمان پویایی و بداهگی نیز قابل تشخیص است که خاصیت هر موجود حقیقتا زندهایست، بالاخص که این موجود، انسانی باشد واجد ارادهی آزاد. همین قید نسبتا به ظاهر ساده تفاوت بین مردگی و زندگیست.
.
خصوصیتِ غیرقابل انکار جهان، نو شوندگی پیاپی است. با اینکه چهار فصل مدام تکرار میشوند ولی هرگز روزی از سال با روز دگر یکی نمیشود. ما شباهتها را برمیگزینیم و تفاوتها را نادیده میانگاریم و این امر باعث میشود که تکرار الگوها را با تکرار لحظهها اشتباه بگیریم. اما اگر از این امر آگاه باشیم که هر لمحه ویژه و تکرار نشدنیست آنگاه شاید به کوهی از باورهای کهنه نچسبیم، اگر بدانیم که وجود ما نیز همراه با جهانِ وجود هر آن نو میشود دیگر به هویتی که محصول خاطرات است چنگ نیاندازیم.
.
برای کسی که هشیاری را پیوسته و دمادم پاس میدارد، سازهای به نام شخصیت بیمعنا میشود، زیرا محصول قضاوتی گذشتهنگر است. برای چنین شخصی الگوها محدود کننده نیستند، بلکه فرصتهایی برای زیستنی سازگارانهتر با محیطاند و همزمان مجالی هستند برای غنیتر ساختن زندگی با اشتیاقهای قلبی خود. بار دیگر که خود را در مقابل آینهای مینگرید آگاه باشید که تا چه اندازه این تغییر را احساس میکنید و اگر قادرید آن را در دیگران هم میبینید که دیگر عالیست.