شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

  • ۰
  • ۰

نرم نرم از خلق ناهموار می باید گذشت
بی صدای پا ازین کهسار می باید گذشت
تا درین محفل نفس چون نی توانی راست کرد
برگ می باید فشاند، از بار می باید گذشت
جسم خاکی بر نمی دارد عمارت همچو سیل
از سر تعمیر این دیوار می باید گذشت
نیست صحرای علایق جای آرام و قرار
دامن افشان زین ره پر خار می باید گذشت
پاس فقر از شور چشمان بر فقیران لازم است
تند و تلخ از دولت بیدار می باید گذشت
نازپروردان مشرب را غرور دیگرست
چون به مستان می رسی هشیار می باید گذشت
دامن گنج گهر آسان نمی آید به دست
گام اول از دهان مار می باید گذشت
نیست چون چشم بتان صحت دل افگار را
از سر تدبیر این بیمار می باید گذشت
فکر در دنیای بی حاصل جنون می آورد
صائب از اندیشه بسیار می باید گذشت
صائب

  • ۹۴/۱۱/۱۳
  • نادیا ایزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی