شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

  • ۰
  • ۰

معلم / اسم پدرت چیه؟
ریش چرمی آقا
چه کاره س؟
هیچی آقا خیلی پیره نشسته خونه کتاب دعا می خونه آقا
مادرت چیکار می کنه؟
بیکار شد آقا / دیروز دندانهای جلوش افتاد و بیکار شد.
...خوب که جویا شدم معلوم شد که مادرش برای مش باقر تاجر خشکبار ده کار می کرده...
کارش این بوده پسته های دهان بسته را با دندان باز می کرده و روزی بیست وپنج ریال می گرفته.
پس از سالها کار دندانهایش ریخته و بیکار شده...
                                                از این ولایت / علی اکبر درویشان

  • ۹۴/۱۱/۱۳
  • نادیا ایزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی