هر کداممان ظاهری از خود به دیگری نشان میدادیم که با واقعیت تفاوت بسیار داشت.
و بدون شک همواره چنین است هنگامی که دو آدم رو در رو میشوند، چه هر کدامشان از بخشی از آنچه در درون دیگری است بیخبرند، و حتی بخشی از آنی را هم که میدانند، نمیفهمند و هر دو آنچه را که از هم کمتر شخصی است از خود نشان میدهند، یا به این دلیل که خودشان هم تشخیص ندادهاند و به نظرشان قابل اغماض میآید، یا اینکه امتیازهای بیاهمیتی که به خودشان هم بستگی ندارد به نظرشان مهمتر است و وجههی بیشتری دارد، و از سوی دیگر به برخی چیزها برای آنکه کسی تحقیرشان نکند اهمیت میدهند و چون آنها را ندارند وانمود میکنند که برایشان اهمیتی ندارد و دقیقاً همان چیزهایی است که به ظاهر از همه بیشتر خوار میشمرند و حتی از آن نفرت دارند.
در عشق این سوء تفاهم به اوج میرسد زیرا (شاید به استثنای دورهی کودکی) سعیمان این است که ظاهری که به خود میدهیم به جای آنکه بازتاب دقیق اندیشهمان باشد، آنی باشد که اندیشهمان برای دستیابی آنچه میلاش را داریم مناسبتر تشخیص میدهد.
در جستجوی زمان از دست رفته
مارسل پروست