شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۱۴۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


بے کیمیای مستے،
تبدیل غم محال است

یا "مے" حلال فـــرما
یا "غم" حــرام گردان!


#نظیری_نیشابوری

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

منم چو چشمه سرابم    چو نقــش آرزو بر آبم   

 همچو قصـه و فسانه ام

بلـــرزدم دل از نسیمی    به وقت زندگی حبابم 

  در زمــانه بـی نشانه ام

آرزو ای سراب بی کران ای امید بی نشان


ای که شعلــه های تــو آتشــم زند به جان

عشق من بود گناه من

 


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

مشخص نبودن مکتب – روش – معیار دریک گفتگو، آن بحث بی اعتبار است.


بسیار پیش می آید افرادی در یک بحث در هرمکان اظهارنظر در خصوص موضوعی می کنند، دراین میان شما بعنوان مخاطب یا فرد شرکت کننده در آن حوزه باید نکات زیر را به خوبی مد نظر قرار دهید.

وقتی فردی در خصوص موضوعی اظهارنظر یا اقدام به پاسخ گویی می کند، باید مواضع او روشن، مشخص و معلوم باشد این مواضع شامل مکتب – روش – معیار است. مثلا وقتی فردی در مورد موضوع الف اظهارنظر می کند باید مشخص باشد که از چه مکتبی و با چه روشی (این قسمت خیلی مهم است) و معیار او دربررسی موضوع چیست.

شما فکر کنید که برای خرید میوه به بازاری می روید، هرکسی ترازوی خود را دارد و معیار سنجشش منحصر به فرد است، طبیعی است که وقتی شما میوه خود را خریده اید (نظرات فرد مقابل را می شنوید) اگر آن را با ترازوهای دیگر (معیار مشخص در سیستم مشخص) وزن کنید جواب یکسان نمیگیرید و اصلا نمی توانید با روش یکسان که انتظار می رود نتایج یکسان برای معیار مشخص (وزن) بگیرید. مثل این مورد که 5 نفر می خواهند در مورد موضوعی واحد اظهارنظر کنند، و هرکدام از 5 مکتب متفاوت به شیوه های مختلف و معیار گوناگون و غیریکسان آن موضوع را مورد بررسی قرار می دهند، طبیعی است که به یک نتیجه واحد نرسیم و در آخر بحث تبدیل به جدل شود. در عین حال هر 5 نفر هم اگر مقید به مکتب، شیوه و معیار برخاسته از مکتب باشند، درست بگویند، این درست بودن نسبی بوده و نسبت به مکتب آنها است نه نسبت به یکدیگر، یعنی کسی که از مکتب کانت موضوعی را بررسی می کند، در مقابل مکتب هگل درست تر بگوید این قضیه درست نیست. در مکاتب رویکرد های متفاوت داریم. پس نتیجه این شد که وقتی در بحثی شرکت میکنید و فرد مقابل شما اقدام به اظهارنظر می کند، باید مواضع روشن داشته باشد و این مواضع روشن در سه قسمت قابل حصول است: مکتب – روش – معیار. در این حالت است که اگر شما هم آگاه به آن مکتب باشید از همان مکتب با طرف بحث کنید وگرنه بحث تبدیل به جدل شده و نتیجه ایی گرفته نخواهد شد، همانطور که در کل تاریخ این قضیه مشخص شده است. مسئله  دیگر این است که، فکر کنید در خصوص یکی از مواضع زیر می خواهید بحث کنید و یا سوالی را جواب بدهید:

نظریه شناخت، ارزش شناسی – اخلاق و فلسفه های حیات – فلسفه اجتماعی، سیاسی و حقوقی – فلسفه مذهب – ماهیت جهان – جایگاه انسان در جهان – خیر و شر – ماهیت خداوند – تقدیر و اراده آزاد – روح و جاودانگی – انسان و حکومت – انسان و آموزش – ذهن و ماده – صور ذهنی و تفکر – حسن و قبح – علم – هنر – اخلاق و ...

یک راه این است که از دیدگاه فیلسوفانی از قبیل، ارسطو – افلاطون – دکارت – لایب نیتس – هابز – هیوم – ولف – کانت – فیشه – نیچه – هوسرل – هایدگر - دوبیران – سارتر – بنتام – راسل – ویتگنشتاین و .... موضوع را بررسی کنید یعنی بررسی نظریه شخصی فیلسوف، راه دوم بررسی از دیدگاه مکتب آنهاست، اگزیستانسیالیسم – رئالیسم – ایده آلیسم – و ..... که بازهم در هردومورد باید مکتب – روش – معیار مشخص باشد.

بسیار دیده می شود عده ایی که اظهارفضل می کنند چنان آشی می پزند که هرجمله آن مربوط به یک مکتب است و اصلا نمی توان فهمید مواضع طرف چیست! هرچیزی بگویید یک چیز دیگر می گوید و آخر شماهم متهم به نفهمی و نادانی و مغلطه می شوید!!!. بهترین راه این است سکوت کنید یا از جمع خارج شوید. ارزش شما بیشتر از این است که دقایق عمر خود را صرف شنیدن خزعبلات و اراجیفی کنید که از توهمات افراد بر می آید و کل عمرشان یک کتاب کامل از یک فیلسوف یا مکتب نخوانده و تمام سوادشان به اندازه بریده جراید فیس بوکی و ... است.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

Nadia]
.✔️:
ﻳﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺳﻔﻴﺪﭘﻮﺳﺖ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ دو ساله، ﺗﻮﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯﻫﺎﻯ ﺷﻠﻮﻍ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﻴﺶ، ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ  ﺁﻥ‌ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩ.
ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻧﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺁﻗﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻴﺸﺪ!!
ﺧﺎﻧﻢ ﻓﻮﺭﺍ" ﺧﺪﻣﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺟﺪﻳﺪ ﻣﻴﻜﻨﻪ.
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻴﺴﺘﻢ.
ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺩیگر ﻧﮕﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﻟﻴﺴﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻜﻨﻢ.
ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺕ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﻟﻰ به هرحال ﺑﺎ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺻﺤﺒﺖ میکنم.
بعد از دقایقی مهماندار برگشت و گفت:
ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺷﺮﻛﺖهای ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﺋﻰ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺍﺯ
ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻧﻴﺴﺖ  ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﻫﻢ ﻧﺸﺎﻧﺪﻥ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ، ﻳﻚ ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﺍﻗﺪﺍﻣﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺴﺖ!! ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
به گفته مسافران اشک در چشمان مرد سیاهپوست جاری شده بود.
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺑﻰ ﺑﺪﻫﺪ، ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫوﺍﭘﻴﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﮔﻔﺖ :
ﺁﻗﺎﻯ ﻣﺤﺘﺮﻡ! ﻟﻄﻒ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺷﺨﺼﻰ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺮ ﺭﻓﺎﻩ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻢ... ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺍﺻﻼ ﻛﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎنی و درستی نیست ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ناخوشایند و نامحترم ﺑﻨﺸﻴﻨﻴﺪ!!
بعد ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻼﺕ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻥﻫﺎﻯ ﻃﻮﻻﻧﻰ ﺗﺎﺋﻴﺪ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﺮﺩﻧﺪ.

ﺁﻥ ﺧﻠﺒﺎﻥ که نامش دنیس گورالیدو بود ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻛﺖ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺳِﻤﺖ ﺭﺋﻴﺲ ﺷﺮﻛﺖ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ.

هنوز هم لوحهای تقدیر و سپاس از او در دیواره های دفتر کارش خودنمایی میکند.

ﺍﻧﺴﺎﻧﻢ ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ…

ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ" ﺷﻮﻧﺪ؛ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ "ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ" ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ یک ﻓﻀﯿﻠﺖ…

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

‌‌ سخنرانی براد پیت در مورد زندگی خصوصی اش 

 "همسر من ناگهان مریض شد، او ۳۰ پوند از وزنش را از دست داد، بی اختیار گریه میکرد.

 خوشحال نبود، از سردرد و ناراحتی اعصاب رنج میبرد. ساعات کمی میخابید و همیشه خسته بود.

رابطه ما در آستانه جدایی بود، او داشت زیبایی اش را از دست میداد و حاضر به بازی در هیچ فیلمی نبود. 

من امیدی نداشتم و فکر میکردم به زودی طلاق خواهیم گرفت.

وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود.

 اول دعا کردم، ناگهان تصمیم گرفتم به عمل کردن،

میدانستم من زیباترین زن زمین را دارم. او بت زیبایی بیش از نیمی از زنان و مردان زمین است.


و من شروع به سرریز کردن او با گل و بوسه و عشق کردم. و هر لحظه او را سورپرایز میکردم.

فقط برای او زندگی میکردم. 

در جمع فقط در مورد او صحبت میکردم. 

او را در مقابل دوستان مشترک مان ستایش میکردم. 

او روز به روز شکوفا میشد. هر روز بهتر میشد، وزن خود را بدست آورد، دیگر عصبی نبود.

و من نمیدانستم که او تا این حد توانایی عشق دارد. 

و پس از آن متوجه یک مطلب شدم:


💞زن بازتابی از رفتار مردش است. 

اگر شما زنی را تا نقطه جنون دوست بدارید 

او هم به همان مجنون تبدیل خواهد شد.


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰



در عین تفاوتهایی که هر دو طرف دارند همدیگرو بپذیرند و سعی نکنند فرد متفاوتی از هم دیگربسازند,اما در کنارش برای اینکه زندگی آرامی داشته باشند برخی از رفتارهایی که برای طرفین ازاردهنده هست رو تا جایی که منطقی هست و می شود تغییر یا کمتر انجام بدهند,چون هدف ارامش هست, و از جنبه دیگه اینکه طرفین در تمامی موارد شریک هم باشند و باعث پیشرفت همدیگر باشند,در غیر اینصورت اسمش پارتنرشیپ نیست,استثمار محسوب می شود



  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

Nadia Iezi,
غزالی در "احیای علوم دین" معتقد است که زوایایی از عالم معنا هست که سالک طریق نمی‌تواند آن‌ها را به‌تنهایی و فقط با آینه‌ی دل خود کشف و تجربه کند؛ برای این منظور فرد به دو آینه نیاز دارد. غزالی این وضعیت را به حالتی تشبیه می‌کند که فرد می‌خواهد پس سر خود را بنگرد. اگر فرد فقط یک آینه در اختیار داشته باشد، در آن صورت اگر آینه را پیش روی خود بگیرد، آینه را می‌بیند اما نمی‌تواند پس سر خود را بنگرد، و اگر آینه را پشت سر خود نگه دارد، در آن صورت عکس پشت سر او در آینه باز می‌تابد، اما فرد آینه را نخواهد دید. بنابراین، آن رؤیت امکان‌پذیر نیست مگر آن‌که فرد دو آینه در اختیار داشته باشد. اما این آینه‌ی دوم که برای مشاهده‌ی جان جهان ضروری است کدام است؟
مولانا این آینه را "روی یار" می‌داند:
آینه‌ی جان نیست الّا روی یار
روی آن یاری که باشد زان دیار
درباره عشق
مقالاتی از: مارتا نوسباوم، رابرت سالومون، رابرت نوزیک، لارنس تامس، اَنِت بایر، الیزابت راپاپورت
ترجمه‌ی آرش نراقی


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
"شرایط انسانى" یکی از آثار نقاش سوررئالیست بلژیکی "رنه ماگریت" است.
این نقاشى، پنجره اى رو به منظره ى بیرونى را نشان مى دهد، که توسط یک تابلوى نقاشى مسدود شده. تصویر تابلو و منظره، به قدرى شبیه همند، که انگار تابلویى وجود ندارد.

نکته ی مهم این نقاشی، این است که ما نمی دانیم پشت آن تابلو دقیقاً چیست؟ ممکن است آن قسمت از چمنزار سوخته باشد، یا یک درخت کاج به جای درخت بلوط قرار داشته باشد و نیز ممکن است منظره ی پشت تابلو، دقیقاً همان صحنه ای باشد که در تابلو نمایش داده شده.
این تابلو، در لایه ی تمثیلی، نماینده ی ذهن انسان است و منظره ی بیرون پنجره، نماینده ی حقیقت خارجی و عینی. ما معمولاً متوجه دوگانگی و تغایر این "تصویر ذهنی" با آن "حقیقت عینی" نمی شویم و هر دو را یک چیز می پنداریم، تا حدی که وجود تابلو را فراموش می کنیم.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

بیشترین تاثیر افراد نیک، زمانی احساس می شود که از میان ما رفته باشند


رالف والد وامرسون


                                                                            تابلو نقاشی آرامش
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان در آسمان، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. اولی، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است. تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود. این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند هیچ هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید. آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان، جوجه گنجشکی، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است. بعد توضیح داد: «آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل و بدون کار سخت یافت می شود. آرامش چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است.»

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

الهی دلی ده که جای تو باشد 

لسانی که در آن ثنای تو باشد 

الهی بده همّتی آنچنانم 

که سعیم وصول لقای تو باشد 

الهی چنانم کن از عشق سرمست 

که خواب و خورم از برای تو باشد 

الهی عطا کن به فکرم تو نوری 

که محصول فکرم دعای تو باشد 

الهی عطا کن مرا گوش و قلبی 

که آن گوش ، پُر از صدای تو باشد 

الهی چنان کن که این عبد مسکین 

برای تو خواهد برای تو باشد 

الهی عطا کن بر این بنده چشمی 

که بینایی اش از ضیای تو باشد 

الهی چنانم کن از فضل و رحمت 

که دائم سرم را هوای تو باشد 

الهی چنانم کن از عیب خالی 

که هستیم محو و فنای تو باشد 

الهی مرا حفظ کن از مهالک 

که هرکار کردم رضای تو باشد 

الهی ندانم چه بخشی کسی را 

که هم عاشق و هم گدای تو باشد

الهی بر این بنده خود دلی ده 

که مستغنی از ماسِوای تو باشد 

الهی به طوطی عطا کن بیانی 

که نطقش کلید عطای تو باشد


  • نادیا ایزی