شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

به یاد معلمی عاشق آقا رضا ایزی تقدیم به همه ی دوستان و دانش آموزان و ..

شهر عشق

این وبلاگ فضایی است برای درد دلهای دوستانه و ذکر خاطرات .....
ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را...

همه میپندارند،
که عکس پدرم را ؛
به دیوار خانه ام آویخته ام!
اما نمیدانند
که دیوار خانه ام را ،
به عکس پدرم تکیه داده ام...

۵۱ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

میله های درونت را بشکن تا به آزادی برسی این حصار خود ساخته از اوهام گذشته را در هم شکن ، افکار تلقین شده پدرانت قفس توست ، راه آزادی اجتماع از درون فرد فرد افراد آن جامعه می گذرد.

تنها راه خوشبختی و آزادی ، بیداری اجتماعی است.

فرانتس کافکا

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


بی‌توجهی به «زورگویی اجتماعی» و «چیرگی عرفِ برآمده از طبقه متوسط شهری» آبشخور نخستینِ بسیاری از مشکلات ما «مردم» هستند! این در حالی است که بسیاری از «روشن‌فکران ایرانی»، به‌جای نقد مستقیم پندارها، گفتارها و کردارهای مردم، در تحلیل مسایل و مشکلات سترگ غالباً نشانی نادرست می‌دهند. برخلاف باور رایج، نقد مردم بسیار پرهزینه است. «طبقه متوسط شهری»، با بی‌رحمی تمام، هر باوری را که به باورهای رایج و جاافتاده‌اش نزدیک نباشد «سرکوب سرد» می‌کند. از سوی دیگر، این طبقه به‌دلیل تلاش طاقت‌فرسا برای معاش و دست و پا زدن برای بقا، فرصت چندانی برای ژرف‌کاوی مسایل ندارد.
این طبقه چیزی را می‌پسندد که «حاضری»، «فست‌فودی»، «نوازش‌گر»، «پاپ»، «کافه‌ای» و حال خوب کن!! باشد (به به‌کارگیری فراوان اصطلاح «حال خوب کن» از سوی گستره‌ای گسترده از مردم در این روزگار توجه کنید)؛ مدام در حال تمسخر طبقه‌هایی است که فروتر می‌پندارد؛ برخلاف توهم متبخترانه‌اش از نوک پا تا فرق سر مقلد و دنباله‌رو است؛ «بردگی فکری» می‌کند تا به «سروری اجتماعی» دست یابد؛ به پاره‌ای از مفاهیم مدرن، بی‌چون‌وچرا و بدون هیچ پژوهشی، «ایمان» دارد؛ و به‌شدت از «خرمگسان مزاحم خواب نوشین بامدادی»اش گریزان است. این در حالی است که «طبقه متوسط شهری»، خود، آبشخور گستره گسترده‌ای از گونه‌های گوناگون مشکلات در جامعه است و به پیش راندن جامعه در گرویِ نقد پندارها، گفتارها و کردارهای او است.
پرداختن به مسایل اجتماعی برای طبقه متوسط غالباً برای پر کردن اوقات فراغت است و چیزی است هم‌عرضِ رفع خستگی کار طاقت‌فرسای هفته با رستوران یا پارک رفتنِ آخرهفته. از این رو، بیشتر در پیِ خوراکی حاضری و فلسفه‌ای فست فودی است؛ نه ژرف‌کاوی مسایل از دریچه‌های گوناگون.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


آیا میدانستید
ضبط صدا و تصویر پنهانی جرم است
ضبط بدون اجازه مکالمات دیگران، ممنوع  است.
حریم خصوصی افراد دارای حرمت و محدودیت برای ورود دیگران است. حریم منزل، دفتر کار، نامه‌نگاری‌ها، ایمیل، پیامک و نامه‌های اداری و شخصی و تماس‌های تلفنی، مصداق‌های حریم خصوصی هستند. رعایت اسرار و اطلاعات خصوصی مردم، یکی از مهم‌ترین مصادیق حقوق شهروندی است. قانون اساسی و قوانین عادی به این امر مهم پرداخته‌اند.

در اصل ۲۲ قانون‌اساسی به طور صریح آمده است که حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون مجاز دانسته‌است. مانند اجازه‌ای که قضات برای کشف جرم برای شنود و یا ورود پنهانی می‌دهند. هم‌چنین بر اساس اصل ۲۵ قانون اساسی‌، بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.

در قانون مجازات اسلامی که ضمانت اجرای اصل ۲۵ قانون اساسی نیز محسوب می‌شود، شنود پنهانی و کنترل مکالمات تلفنی اشخاص در غیرمواردی که قانون اجازه داده است، جرم محسوب می‌شود و مرتکب به حبس یا جزای نقدی محکوم خواهد‌شد.

همچنین برابر این قانون:«هر یک از مستخدمان و ماموران دولتی مراسلات یا مکالمات تلفنی اشخاص را در غیرمواردی که قانون اجازه داده‌ است حسب مورد مفتوح یا توقیف یا معدوم یا بازرسی یا ضبط یا استراق سمع کند یا بدون اجازه صاحبان آنها مطالب را افشا کند به حبس از یک تا سه سال یا جزای نقدی از شش تا 18‌میلیون ریال محکوم خواهد شد.»

  استراق‌سمع در چه مواردی مجاز است؟
 اجازه شنود تلفن تنها و منحصرا توسط قاضی صادر می‌شود. بنابراین دستور مقام قضایی مربوطه توسط هر شخص یا مقامی باشد، غیر‌قانونی است و جرم محسوب می‌شود

طبق ماده 582 بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی که ضمانت اجرای اصل 25 قانون اساسی نیز محسوب می شود:

شنود پنهانی و کنترل مکالمات تلفنی اشخاص در غیر مواردی که قانون اجازه داده است جرم محسوب می شود و مرتکب به حبس یا جزای نقدی محکوم خواهد شد.

همچنین در قوانین جرایم رایانه ای مصوب خرداد ماه 1388 در سه بخش با عنوان دسترسی غیر مجاز , شنود غیر مجاز و بازرسی رایانه ای به صورت ریز به این گونه جرایم پرداخته است و مجازات زندان یا جریمه نقدی یا هردو مجازات برای ارتکاب کنندگان تعیین شده است و در ماده 3 همان قانون , شنود داده های سری در حال انتقال یا دسترسی به داده های سری در حال انتقال یا ذخیره شده در سامانه های رایانه ای یا مخابراتی یا حامل های داده را در ردیف جاسوسی رایانه ای قلمداد کرده است و مجازات حبس یا جزای نقدی یا هردو را مقرر داشته است.

همچنین، موضوع شنود و تجسس در مکالمات و ارتباط‌های تلفنی مخابراتی و اینترنتی اشخاص در قانون کشورمان مجرمانه تلقی شده است، زیرا در قانون اساسی ایران این اقدامات چنانچه بدون دستور مرجع قضایی صورت گیرد برای فاعل آن پیگرد قانونی و مجازات در پی خواهد داشت.

جرم‌انگاری این اقدامات برای رعایت حرمت و موقعیت خصوصی افراد و شهروندان است. آنچه به اصطلاح «حریم خصوصی» نامیده می‌شود دارای حرمت و مصونیت است. نظم عمومی و امنیت جامعه نیز ایجاب می‌کند که تجسس، دخالت و ورود در این حریم خصوصی اعم از ورود و تجسس مکالمات و ارتباطات مخابراتی، منزل و محل کار افراد و تجسس در مکاتبات اداری و پستی افراد بدون رعایت موازین حقوقی و بدون دستور قاضی مشمول کیفر و مجازات باشد. در این‌باره اصل 25 قانون اساسی مقرر می‌دارد «بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش‌کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آن‌ها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.» قانون مجازات اسلامی نیز در ماده502 می‌گوید: «هر یک از مستخدمان و ماموران دولتی مراسلات یا مکالمات تلفنی اشخاص را در غیرمواردی که قانون اجازه داده است حسب مورد مفتوح یا توقیف یا معدوم یا بازرسی یا ضبط یا استراق سمع کند یا بدون اجازه صاحبان آن‌ها مطالب را افشا کند به حبس از یک تا سه سال یا جزای نقدی از شش تا 18‌میلیون ریال محکوم خواهد شد.» با توجه به این ماده قانونی که وجود دارد و در تکمیل و تفسیر آن اصل قانون اساسی آمده است؛ اگر هر یک از افراد به‌ویژه افرادی که سمت دولتی و حکومتی دارند بدون رعایت موازین قانونی و بدون حکم قضایی اقدام به شنود و ضبط مکالمات تلفنی افراد کنند به ترتیب بالا تعقیب قضایی و مجازات قانونی خواهند شد.
 این قانون به صورت کلی برای همه شهروندان لازم‌الرعایه است

لطفا جهت اطلاع دوستان نشر دهید.

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

🌹🕊

🕯 #سو_ظن


🗝  ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛

ﺑﻪ ﺭییس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.


ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ می شوند ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،

" ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ " ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ.


ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟

ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ و " ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ "ﺑﻮﺩ!


ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ ...

ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ! 

ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ!!....

ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ "ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ" ﻭ ﺍﺯ "ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ" ﻫﺴﺘﯽ!


"ﺳﻠﻄﺎﻥ" ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ:

ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟!! 

ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ. 


ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ می توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ!


ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ" ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ!

ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ!! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ!!

ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:


ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ "ﻏﺴﻞ" ﻭ "ﮐﻔﻨﺖ" ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ. 

ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ!!!

ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ "ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ" ﻫﺴﺘﻢ.


ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ...ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ "ﻋﻠﻤﺎ " ﻭ " ﻣﺸﺎﯾﺦ " ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ!!...


ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ!

ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀ ﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ "ﺣﺴﻦﻇﻦ" ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ...


ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ

ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ

ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ


(شیخ بهایی)


  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

Nadia Iezi,
حقیقت تلخ است. کجایش؟ این‌جایش که فرض کن از وقتی چشم باز کرده‌ای هر کسی که دیده‌ای توزرد از آب درآمده. هر بنی‌بشری که دیده‌ای یک خنجری به یک جایت فرو کرده و رفته. به فرض که واقعی باشد نه زاویه‌‌دید تو. آیا حق داری بگویی آدم‌ها توزردند یا جانی؟ یا لااقل آن‌هایی که دیده‌ای. حق داری بگویی همه‌شان سر و ته یک کرباس‌اند؟ نه. اجازه چرا داری چون واقعیت زندگی‌ات نشان می‌دهد دلیلی در دست نداری که جز این بگویی. ولی اجازه با حق یکی نیست. حق این است که خودت هم انسانی و تا وقتی که زنده‌ای باید در مواجهه با هر انسانی -حتی همان‌ها که از دستشان شکاری- جوری رفتار کنی که معنایش تسری دادن گذشته‌ی طرف به آینده‌اش نباشد. حق این است که چون نمی‌دانی یک دقیقه‌ی بعد چه می‌شود همیشه‌ی خدا بگویی ان‌شاءالله گربه است. حق این است که ببینی و نادیده بگیری. اصلاٌ بمیری و جمع نامسئولانه نبندی. حق این است که با کابوس‌هایت انس بگیری و زجرکش شوی ولی خودت را خلاص نکنی. این‌جای حقیقت است که تلخ است

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰

Nadia Iezi
انسان های احمق نه از کتاب خوششان می آید نه از فیلمهای مفهومی و نه هر چیز که آنها را وادار به تفکر کند.
انسان های کمی احمق تا حدودی کتاب خوانده اند، البته به دلیل این که بتوانند مدارک تحصیلی خود راتکمیل کنند.
انسان های رمانتیک شعر می خوانند، رمان های عاشقانه را دنبال می کنند.
انسان های باهوش با معادلات سر و کار دارند، ریاضیات و فیزیک و از این دست..
انسان های پیشرو اما درگیر فلسفه می شوند، همیشه در ذهنشان سوالات بی پاسخ تجمع کرده است، آنها را از نوجوانیشان میتوانی بشناسی، گاه سوالاتی می پرسندکه شما را به چالش می کشند و پرده هایی را کنار می زنند که وحشت زده می شوید.
اگر تویی که این را خواندی نخست وزیر یا رییس جمهور کشورت هستی، فرهنگسراها را به انسان های رمانتیک، سیاست را به باهوش ها و آینده ی میهنت را به فیلسوفانت بسپار...!
.
آندره ژید
مصاحبه با روزنامه ی دیلی تلگرام،   1925

_____________


داستان های کوتاه فلسفی

آقای کوینر از پسر بچه‌ای که زار زار گریه می‌کرد علت غم و غصه‌اش را پرسید.
پسر بچه گفت: من دو سکه برای رفتن به سینما جمع کرده بودم، اما پسرکی آمد و یکی از آن‌ها را از دست‌ام قاپید و به پسری که دورتر دیده می‌شد اشاره کرد.
آقای کوینر پرسید: مگر با داد و فریاد مردم را به کمک نخواستی؟
پسر بچه با هق‌هق شدیدتری گفت: چرا.
آقای کوینر در حالی که با مهربانی او را نوازش می‌کرد دوباره پرسید: کسی صدایت را نشنید؟
پسر بچه هق هق کنان گفت: نه.
آقای کوینر پرسید: نمی‌توانی بلندتر فریاد بزنی؟
پسر بچه با امیدواری گفت: نه.
آن‌گاه آقای کوینر لبخندی زد و بعد گفت: پس حالا آن یکی سکه را هم بده بیاد و آخرین سکه را از دست بچه گرفت و بی‌واهمه به راهش ادامه داد.

برتولت برشت

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


ابتهاج تعریف میکرد:
در مراسم کفن ودفن شخصی شرکت کردم ،دیدم قبل از اینکه بذارنش تو قبر، چیزی حدود یک وجب سرگین و فضولات تر گوسفند ،توی کف قبر ریختن.از یک نفر که اینکار رو داشت انجام میداد، سوال کردم که : این چه رسمی ست که شما دارید؟ گفت: توی رساله نوشته که این کار برای فرد مسلمان مستحبه و ما مدتهاست برا مرده هامون اینکار رو انجام میدیم .میگفت که چون برام تعجب آور بود،سریع گشتم یه رساله پیدا کردم و رفتم سراغ طرف،بهش گفتم :کجاش نوشته؟ طرف هم میره تو بخش آیین کفن و دفن میت،آورد که بفرما.دیدم نوشته" کف قبر مسلمان،مستحب است یک وجب پهن تر باشد"
شفیعی کدکنی

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


‏بگیر فطره ام
اما مخور برادر جان!
که من در این رمضان
قوت ِ غالبم، غم بود.

مهدی اخوان ثالث

______________

            
هر  چه  دادم  به  او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل  مـن  کـودکی  سبکسر  بـود
خود  ندانم  چگونه  رامش کرد

فروغ فرخزاد

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


کیفیات حسی مشروط به نسبتی است که محرک‌های خارجی با حواس ما برقرار می‌کنند. ما نمی‌توانیم درباره‌ی شدت احساسات مستقیماً حکم کنیم و آن را به‌طور کمّی بیان کنیم، بلکه فقط قوّت و شدت یک احساس را نسبت به قوّت و شدت احساسی دیگر مشخص می‌کنیم... هیچ‌کس یک تصور آنیِ منفک از تصورات دیگر را به عنوان واقعیت درنمی‌یابد.

ویلهلم دیلتای
مقدمه بر علوم انسانی
ترجمه‌ی منوچهر صانعی دره‌بیدی
صفحه‌ی ۳۵۳

  • نادیا ایزی
  • ۰
  • ۰


نیست ما را شکوه ای از تنگی جا در قفس
کز دل واکرده ماداریم صحرا درقفس
از هم آوازان شودزندان بهشت دلگشا
وای بر مرغی که افتاده است تنها در قفس
روح از طول امل مانده است در زندان جسم
بر نیارد هیچ مرغی رشته از پا در قفس

صائب

  • نادیا ایزی