پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها، پشت دو برف،
پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی، پدرم پشت زمان ها مرده است.
پدرم وقتی مرد. آسمان آبی بود، مادرم بی خبر از خواب پرید، ...
سهراب
اما پدر من وقتی دعوت حق را لبیک گفت اسمان سیاه بود اذان میگفتند غروب جمعه 10 مرداد ماه بود و مادرم میدانست که او بزودی ترکش خواهد کرد سهراب میگه پدرم مرده است اما من میگم پدرم زنده است من از کلمه مردن بیزارم او همیشه هست و خواهد بود درود به روان پاک پدرم